خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای می باشد. در این مطلب برای خواندن خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

آزرا به خانه ریحان میره. ریحان با دیدن او میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ هر حرفی دارین برین به وکیلم بزنین! آزرا بهش میگه میدونم که همه چیز زیر سر خودتون بوده، ریحان با شنیدن این حرف جا میخوره و بهش تعارف میکنه تا به داخل بره و باهم صحبت کنند. آزرا بهش میگه همش نقشه خودت بود نه؟ چون خیانت نشانه هایی داره که نمیشه متوجهش نشد! میدونستی قبل از اون ایمیل و برای عملی کردن نقشه ات به یک همدست احتیاج داشتی اونم چه کسی بهتر از هاله که نزدیک گیزم بود! و اینو گفتی که در ازای این کار به ترفیعی که گیزم گرفته میرسه. اونم یه مهمونی ترتیب میده و اونقدر به گیزم نوشیدنی میده تا مست میشه و تو یه فرصت مناسب اون ایمیلو واسه تو میفرسته تو هم از قصد اون روز تو اون بازه زمانی تبلت را میدی دست دخترت و به اون یکی هم میگی تا از همه فیلم بگیره ریحان میخنده و میگه ذهن خیلی خلاقی دارین آزرا میگه بالاخره من وکیلم و چیزی ازم پنهان نمیمونه و بدون مدرک هم حرفی نمیزنم سپس فیلم دوربین های مدار بسته کلوپ را بهش نشون میده که هاله در حال ایمیل فرستادن از گوشی گیزم هست. آزرا بلند میشه و میگه من فکر نمیکردم همچین ادمی باشی که از بچه هات استفاده کنی و میخواد بره که ریحان با گریه ازش میخواد تا به کسی چیزی نگه و ادامه میده که میدونی بعد از چند وقت مسعود دیشب خونه بود و دور هم جمع بودیم؟ ما میتونیم دوباره با هم یه خانواده بشیم، سپس به پاش میوفته و با گریه بهش التماس میکنه و میگه که شما خودتون گفتین بچه های منو به خوبی درک میکنین آزرا ازش میخواد تا بلند بشه و بهش میگه اشتباه میکردم من اصلا نمی تونم بچه هاتونو درک کنم چون مادر من هیچ وقت از ما استفاده نکرد و همچین عذابیو بهمون نداد و از اونجا میره.

آزرا وقتی به دفتر برمیگرده ماجرارو به گیزم میگه او خوشحال میشه و میگه ازتون ممنونم اول که اومدین فکر میکردم ازم خوشتون نمیاد، آزرا میگه درسته ازتون خوشم نمیومد چون فکر میکردم به خاطر خواسته خودتون اون زجر را به بچه ها دادین اما الان خیلی خوشحالم واستون که این کار شما نبوده سپس مسعود وارد اتاق میشه و از گیزم عذرخواهی میکنه گیزم میگه برو برگرد خونه ات نه تو منو انقدر دوست داری که باورم داشته باشی نه من اونقدر دوست دارم که این زجرو به بچه هات بدم و از اونجا میره. آرمان وارد میشه و همه ی وکلای موسسه را جمع میکنه و میگه امروز آزرا گونای پرونده ای را که معلوم نبود بشه حلش کرد را در ۱ روز و نصفی انجام داد اونم با موفقیت همه اونو تشویق میکنن و آرمان میگه به خاطر این موفقیت همه تو کلوپ جمع میشیم و یه جشن کوچیک میگیریم . ایلول همان موقع به اونجا میاد و از رو عکسی که دیده بود متوجه میشه آزرا همان خواهر صنم وکیل باران هست و به آرمان میگه میخوام پرونده ام را بدین به آزرا. دوست پسر گونش به خانه آها میاد تا با چولپان حرف بزنه و اجازه بگیره واسه خواستگاری. سرگن با تلفن خیلی گرم و صمیمی صحبت میکنه که ییلدریم از پشت سر می ایستد سرگن بعد از قطع تماس بهش میگه آزرا بود بالاخره عشقه دیگه! اما همان موقع آزرا در حالی که با تلفن حرف میزنه میاد و  میگه که نیم ساعته دارم صحبت میکنم شاید باورتون نشه! سپس با سرگن سر میز میشینه تا غذا بخورن. دوست پسر گونش با چولپان حرغ میزنه و میگه اومدم اجازه بگیرم اگه راضی هستین خانواده ام میخوان باهاتون آشنا بشن. چولپان میگه واسه چی؟ گونش میگه ازدواج دیگه!

چولپان میپرسه کارت چیه؟ او میگه سگ هارو میبرم میگردونم چولپان میگه هر سری با کارهایی که میکنی شگفت زده ام میکنی! سپس بهش میگه اجازه میدی با گونش تنهایی حرف بزنم؟ او میخواد بره که گونش جلوشو میگیره و میگه هرچی میخوای بگی بگو، چولپان تایید میکنه و میگه خودت خواستی. نخواستی وکیل بشی هیچی نگفتم، رفتی یه بوفه واسه خودت زدی کار کنی هیچی نگفتم، دانشگاتو ول کردی هیچی نگفتم ولی دیگه بسه! تو هنوز واسه ازدواج بچه ای! جفتتون! و راضی به این ازدواج نیستم! گونش میگه باشه سپس به دوست پسرش میگه پس برو از بابام منو خواستگاری کن و میره. چولپان شوکه میشه و یاد ۲۵ سال پیش میوفته، شبی که فاروق گونش را دزدیده بود تا بره اما تو راه تصادف کرد، چولپان میره گونش را برمیداره و بهش میگه تو دیگه واسه ما مردی! دیگه زنده نشو و میره. سرگن تو مهمونی زیاده روی میکنی و مست میشه سپس پیش ییلدریم میره و بهش میگه چرا به آزرا نگفتی دارم بهش خیانت می کنم؟ ییلدریم میگه چون فکر میکنه آدمی و خانواده اش واسش خیلی مهمن و میره. سرگن با ناراحتی به جلوی در کلوپ میره که صنم او را میبینه و پیشش میره. او شروع میکنه باهاش حرف زدن تا بفهمه چیشده که انقدر بهم ریخته سرگن او را می بوسد و صنم حسابی شوکه شده. سرگن وقتی از خواب بیدار میشه خودشو تو خونه خودشون میبینه ولی میبینه که هیچکی نیست و کم کم تمام اتفاقات شب گذشته یادش میاد و با یادآوری بوسه تو صورت خودش میزنه و میگه من چیکار کردم؟! آزرا به خانه میاد و حلقه ای را رو میز میزاره و میگه توضیح میخوام! سرگن مدام معذرت خواهی میکنه که آزرا میگه خیلی بزرگش نکردی؟ یه حلقه گم شده بود فقط! سرگن یادش میاد که آزرا اصلا اون صحنه را ندیده. سپس باهم آشتی میکنن همان موقع صنم به آزرا زنگ میزنه و میگه یه جا قرار بزاریم حرف بزنیم؟ آزرا برای غروب قرار میزاره و سرگن سرتاپا استرسی میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا