خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸۰ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۸۰ سریال ترکی زندگی شاهانه من
ملیسا وقتی با دیدم تنها میشه میخواد بندازتش تو آب که بمیره اما به موقع بقیه میرن داخل و دیدم را نجات میدن. ییلماز به مسعود زنگ زده و میگه که دیدم رفته بوده پیش آیسل خانم و بهش گفته ملیسا و شبنم خانم کشتنش اونم ازم خواست تا پیگیری کنم گفتم بهت خبر بدم چون بالاخره سراغ اونا هم باید بیام مسعود میگه باشه و بعد از قطع تماس به اونا میگه که دیدم رفته پیش آیسل و گفته که شبنم و ملیسا کشتن دمیرو اونور میگه اینارو اذیت کنی میگن که کار من بوده من میوفتم زندان! از طرفی شبنم هم راضی نمیشه مانژه را به دیدم بده مسعود در حال آب خوردنه که متوجه دوربین بالای کابینت میشه و اونا میفهمن که ازشون فیلم گرفته مسعود و اونور میرن هتل تا اونجارو ببینن که فیلم کجا ضبط میشده ملیسا هم میره تو ماشینشو نگاه کنه. مسعود و اونور چیزی پیدا نمیکنن اما ملیسا گوشی دیگه ای تو ماشینش پیدا میکنه که وقتی میخواد برداره مادر شبنم از راه میرسه و او از ترس گوشی از دستش میوفته و از ماشین فاصله میگیره. امره و اجه در حال رفتن به داخل خونه هستن که ملیسا زودتر میره تا به شبنم خبر بده.
شبنم با شنیدن صدای بچه ها دهن دیدم را چسب میزنه و میره پیش بچه هاش و به مادرش میگه که برن خونه خودشون که یکم دیگه بره پیششون. دیدم تو این فاصله دستشو باز کرده و تو یه فرصت میره سریع تو ماشین و فرار میکنه. همگی دوباره جمع میشن و اونور بهش زنگ میزنه که باهم حرف بزنن دیدم میگه باشه بیا هتل باهم حرف بزنیم اونور سریعا به طرف هتل میره. اما دیدم میره پیش آیسل و بهش میگه که دمیر مرده و اونم اونور کشتتش او شوکه شده و نمیتونه باور کنه که دیدم فیلمو نشون میده سپس از شبنم کلی بد میگه و از اونجا میره. ملیسا با دیدنش میره سریع پیش آیسل که میبینه حسابی حالش بد شده و میخواد با اسلحه خودشو بکشه که به موقع میرسه و اسلحه رو میندازه رو زمین. او با آیسل حرف میزنه که نتونستم بهت بگم چون نمیخواستم همچین خبر وحشتناکیو بهت بدم اما آیسل در آخر ازش میخواد که دیگه از اونجا بره….