خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۸ سریال ترکی زندگی شاهانه من
مادر اونور میره به خانه ملیسا و بعد از کمی حرف زدن ازش میپرسه که قرارت با اونور چجوری بود؟ او میگه خیلی خوب و تعریف میکنه که بعد از ناهار خوردن رسوند منو خونه ازش دعوت کردم بیاد بالا نظر بده اما او قبول نکرد و منم گونه اش را بوسیدم و اومدم بالا. آیسل بهش میگه نزار بینتون سرد بشه تماس بگیر سپس درباره سلیقه پسرش بهش میگه که چجوری خونه اش را طبق خواسته اون تغییر بده و میگه حریفت خیلی قدره! اون اونور را مثل کف دستش بلده به سطحش نرسی باختی! اونور داره تنیس بازی میکنه و با یادآوری روزی که با ملیسا تو نیویورک روبرو شد و اونو بوسید، بهم میریزه و ذهنش درگیر شده. مسعود پیش شبنم میره و ازش میخواد باهم کمی حرف بزنن او قبول میکنه سپس تو ماشین بهش میگه که نیازی کسی که مفقود شده بود انگاری پیدا شده یعنی نیومده خودشو نشون بده ولی خبرش رسیده که دیده شده تو محله سپس شبنم میگه خوشحال شدم واسش سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره و وقتی کمی از ماشین دور میشه زنگ میزنه به رئیس کلانتری و از طرف خودش و خانواده اش از مسعود شکایت میکنه به خاطر مزاحمت ایجاد کردن. ملیسا بعد از رفتن آیسل از خونه اش به خودش میگه بریم یکم هیجان بدیم و بریزیم بهم سپس شروع میکنه به تیپ زدن و از خونه بیرون میره. شبنم طبق حرف دیدم میره انجمن تا ببینه چیکارش داره .
اونجا دیدم بهش میگه وقت تفره رفتن نیست سپس بهش عکسو نشون میده که شبنم شوکه میشه و چشماش سیاهی میره و با عصبانیت میخواد بره که دیدم جلوشو میگیره و میگه نباید فعلا به اونور بگی به راحتی به اینجا نرسیدیم واست یه روز بگذره بعد تصمیم بگیریم. ملیسا به انجمن رفته و میخواد سر میز شبنم بشینه اما نمیزارن و میگن این میز صاحب داره و نمیتونین بشینین ملیسا پاشو میکنه تو یه کفش که میخوام اینجا بشینم. دیدم میره اونجا تا ببینه چیشده که با دیدن ملیسا جا میخوره ولی خودشو کنترل میکنه او وقیتی شبنم را از دور میبینه که اونارو دیده سریع میره پیشش و نمیزاره بره پیش ملیسا که دعوا کنه شبنم ازش میخواد بفرستتش بره وگرنه نمیدونه چه بلایی سرش میاره. دیدم میره و به ملیسا میگه امکان سرویس دهی به شمارو نداریم امروز ملیسا میگه به زودی این میز مال من میشه و خودم پرسنلی عوض میکنم و میره که دیدم با حرص نگاهش میکنه. شبنم به خونه میره و میخواد به اونور عکسو نشون بده که دخترش صداش میزنه و شبنم به خودش مسلط میشه و یاد حرف های دیدم میوفته که گفته بود به اونور چیزی نگو و میره. آیسل وقتی فهمیده ملیسا به انجمن رفته عصبی میشه و زنگ میزنه و سرزنشش میکنه ملیسا که میبینه تلفنو روش قطع کرد از حرص به دوستاش پیام میده و میگه من برگشتم فردا خبرهای دسته اول دارم هرکی نیاد از کفش رفته سر صبحانه میبینمتون….