خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال نجلا ۲ از شبکه ۳

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال نجلا ۲ به کارگردانی خیرالله تقیانی پور و تهیه کنندگی سعید سعدی را می خوانید: با ما همراه باشید. این سریال هر شب ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه سه سیما می رود.

قسمت 31 سریال نجلا 2

عبد و عباس با ماشین نظام به دنبال سروان و شهدا رفته اند و آن ها را به بیمارستان آورده اند. نجلا، در بیمارستان خوابیده است و شیرین بالای سرش است که با آمدن عبد، عطا و عباس، نجلا از شیرین می خواهد که عبد را دست به سر کند اما او می گوید این کار را نمی کنم و به عبد می گوید که نجلا سراغت را گرفت اما عبد بی تفاوت می رود و شیرین خودش به کنار عطا می رود که می بیند سروان محبی و هوشنگ شهید شده اند.

عطا و شیرین بالا سر آن دو گریه می کنند و عبد به کنار نجلا می رود و می گوید خرمشهر از دست رفته است و گریه می کند. وضعیت بیمارستان مساعد نیست و عباس هم آن جا به همه کمک می کند.

دکتر شکور به کنار ژنرال رفته است و با او حرف می زند و با دست به سر کردن مامور نظامی آن جا پیامش را به ژنرال می رساند و می فهمد که قرار است با شایعه سلاح اتمی به راحتی آبادان را فتح کنند. سرباز از راه می رسد و می گوید که قرار است به زودی ژنرال را به اهواز منتقل کنند که او جا می خورد اما چیزی به روی خودش نمی آورد.

نیرو های استخباراتی درباره عملیات فتح آبادان حرف می زنند و می گویند که ژنرال به خوبی کارش را انجام داده و حسابی با تضعیف روحیه نیرو های ایرانی می توانیم آبادان را به راحتی فتح کنیم و همه خوشحالی می کنند و دست می زنند. ژنرال در پایگاه نظامی ایرانی ها اطلاعات دروغین به آن ها می دهد که عباس برایشان ترجمه می کند، مصطفی کمی از حرف های او را باور نمی کند و می گوید غیر ممکن است که بعثی ها بتوانند از اروند خودشان را به آبادان برسانند اما منیب ماجرا را خوب جمع می کند و می تواند کمی اعتماد آن ها را جلب کند.

فرمانده استخباراتی ها درباره نقشه شان صحبت می کند و نحوه رسیدن به آبادان را تعریف می کند و می گوید که باید از بهمن شیر پل بزنیم و از این مسیر برویم و خبر بمب شیمیایی مثل در همه دنیا صدا می کند و همه می میرند که عدنان حالش خراب می شود و نمی تواند خوشحالی کند.

شیرین از عبد حال نجلا را می پرسد و می گوید که حال نجلا یک جوری است و او می گوید من که می دونم دلتون برای هم تنگ شده و ازش می خواهد حالا که نجلا می خواهد مرخص شود او را تا خانه ببرد که اول عبد مقاومت می کند اما بعد از آن به داخل بیمارستان می رود و نجلا را صدا می کند تا او را به خانه ببرد.

عبد در راه به او می گوید که من نمردم که تو تنها به خانه بروی اما نجلا هیچ نمی گوید و حال ثریا را می پرسد و او ازش تشکر می کند که خواهرش و بچه خواهرش را نجات داده که نجلا هم متقابلا تشکر می کند اما عبد می گوید من به خاطر دلم که برای توعه همه این کار ها را انجام دادم و می خواهد که با هم به لب شط بروند اما نجلا روی سرد به او نشان می دهد و می گوید من می خواهم به خانه بروم و در آخر به او می گوید که ما آدم هم نیستیم.

عبد جلوی او را می گیرد و می گوید ما قبلا جنگ هامون و با هم کردیم و قرار نیست بزنی زیر همه چیز اما نجلا پای حرفش ایستاده و در حالی که بغض دارد می گوید باید من و قراموش کنی… عبد متوجه حال او شده است و ازش می خواهد که قسم بخورد همه این حرف ها حرف دلش است اما نجلا سکوت می کند و می گوید دیگر دنبالم نیا و می رود.

نجلا به داخل خانه می رود و داخل حیاط با شنیدن صدای ماشین عبد همان جا می زند زیر گریه حسابی خودش را سبک می کند و به داخل خانه می رود. عبد در حیاط خانه به همراه عطا نشسته رادیو گوش می دهد که ننه عبد برایشان غذا می برد. عطا به مادرش می گوید که باید جمع کنیم و زودتر از آبادان برویم که ننه عبد می گوید ما از آبادان نمیرم و ثریا به میان حرف هایشان می پرد و می گوید اگر برویم این جا را هم می گیرند همه چیز از بین می رود، او می گوید که قرار است بمب شیمیایی بزنند و ثریا می فهمد که او از هاسپیتال فهمیده که باز هم پای نجلا به میان حرف هایشان باز می شود اما همان لحظه مصطفی از راه می رسد و با هم به بیرون می روند و او به عبد می گوید که برای نجلا آب ببرد و حواسش بهش باشد…

نجلا می خواهد به دنبال پسرش برود و به شیرین می گوید که دیگر هیچ چیز بین من و عبد نیست. شیرین می خواهد جلویش را بگیرد که می فهمد ثریا باعث این کار های نجلا شده است و آب پاکی را روی دست نجلا می ریزد که نمی تواند از دست عبد فرار کند اما نجلا مسرانه پای حرفش است و می گوید که من فردا به دنیال حسین می روم و دیگر بر نمی گردم که شیرین از خانه بیرون می رود.

نجلا به دنبال شیرین می رود اما او را پیدا نمی کند و به خانه بر می گردد که در همان لحظه عدنان خودش را داخل خانه می رساند و نجلا را صدا می کند که باعث ترسیدن او می شود و نجلا از ترس جیغ می کشد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا