ضرب المثل های رایج در زبان عربی با معنی آنها
تا به حال شده ضرب المثل عربی شنیده باشید اما متوجه معنی آن نشده باشید؟ جمعی از مردم ایران به زبان عربی سخن می گویند و خوب است با این زبان و ضرب المثل های آن بیشتر آشنا شویم. در این بخش تعدادی ضرب المثل عربی به همراه ترجمه فارسی آن و هم چنین معادل آن در زبان فارسی به شما تقدیم می کنیم.
مجموعه ضرب المثل عربی با معنی و معادل فارسی
۱. تجشأ لقمان من غیر شبع.
ترجمه: لقمان بدون این که سیر با شد آروغ زد.
☆✿☆✿☆✿☆
۲. کلّ شاه تناط برجلیها.
(نظیر: هر کس را در قبر خود میگذارند)
☆✿☆✿☆✿☆
۳. المعیدی تسمع به خیر من أن تراه
(نظیر: آواز دهل شنیدن از دور خوش است.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴. ما حک جلدک مثل ظفرک.
(نظیر: کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من .یا نخارد کس اندر جهان پشت من، به غمخوارگی چون سر انگشت من)
☆✿☆✿☆✿☆
۵. عند الشدائد تعرف الإخوان.
ترجمه: برادران در سختی ها شناخته می شوند. (نظیر: دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی)
☆✿☆✿☆✿☆
۶. عصفور فی الید خیر من عشره علی الشجره
(نظیر: سرکه نقد به ازحلوای نسیه)
☆✿☆✿☆✿☆
۷. کلم اللسان أنکی من کلم السنان.
ترجمه: زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است
☆✿☆✿☆✿☆
۸. السکوت أخو الرّضا.
ترجمه: سکوت برادر رضایت است. (نظیر: سکوت علامت رضاست.)
☆✿☆✿☆✿☆
۹. الکلام یجر الکلام .
ترجمه: سخن سخن را به دنبالش می کشد. (نظیر:حرف حرف می آورد .)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۰. کالمستجیر من الرّمضاء بالنّار.
(نظیر:از چاله به چاه افتادن یا از بیم مار در دهان اژدها رفتن)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۱. القلب یهدی إلی القلب.
(نظیر: دل به دل راه دارد.)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۲. الحقّ مرّ
(نظیر: حرف حق تلخ است.)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۳. لا یؤخذ المرء بذنب أخیه.
ترجمه: شخص را به گناه برادرش مؤاخذه نمی کنند. (نظیر: گناه دگران بر تو نخواهند نوشت.)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۴. خیر الکلام ما قلّ و دلّ
(نظیر: کم گوی و گزیده گوی چون درّ تا ز اندک تو جهان شود پر)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۵. لا تکن رطبا فتعصر ولا یابسا فتکسر.
ترجمه: نه زیاد نرم باش نه تندخو.
☆✿☆✿☆✿☆
۱۶. أکلتم تمری عصیتم أمری.
ترجمه: خرمایم را خوردید ونافرمانیم کردید. (نظیر: نمک خوردن ونمکدان شکستن .)
☆✿☆✿☆✿☆
۱۷. لا یُلدغ المرء من جحر مرّتین
ترجمه: انسان از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
☆✿☆✿☆✿☆
۱۸. فی الصیف ضیعت اللبن.
ترجمه: در تابستان شیر را ضایع و فاسد کردی .یعنی به عاقبت کار توجه نکردی.
☆✿☆✿☆✿☆
۱۹. من الحبه تنشأ الشجره.
ترجمه: درخت از دانه رشد می کند. (نظیر: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۰. فعل المرء یدلّ علی أصله
ترجمه: رفتار فرد ذاتش را نشان می دهد. (نظیر: از کوزه همان برون تراود که در اوست.)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۱. لو لبس الحمار ثیاب الخز لقال الناس یالک من حمار .
ترجمه: اگر خرلباس ابریشم بپوشد، مردم گویند ای آفرین برخر. (نظیر: خر عیسی گرش به مکه برند چونکه برگردد هنوز خر باشد.)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۲. عاد بخفّی حنین ـ عاد صفر الیدین.
ترجمه: دست خالی بازگشت (نظیر: دست از پا درازتر برگشت.)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۳. کل من کان عنده ذهب یکون قویا.
ترجمه: هر کس طلا داشته باشد، قوی می شود. (نظیر: هر که زر در ترازوست زور در بازوست.)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۴. حبه حبه تصبح قبهً
(نظیر: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۵. إن البغاث فی أرضنا یستنسر.
ترجمه: پرنده ضعیف در سرزمین ما کرکس میشود.
☆✿☆✿☆✿☆
۲۶. خالف تُعرف.
ترجمه: مخالفت کن و مشهور شو
☆✿☆✿☆✿☆
۲۷. لان یحمل التمر إلی البصره.
ترجمه: فلانی خرما به بصره می برد. (نظیر: جان می برند تحفه به نزدیک یار خویش، خرما به بصره ، زیره به کرمان همی برند.)
☆✿☆✿☆✿☆
۲۸. أین الثری و أین الثریّا
(نظیر: این کجا و آن کجا؟ یا میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است)
☆✿☆✿☆✿☆
∇ ∇ ∇ ضرب المثل عربی ∇ ∇ ∇
۲۹. داک أوکتا وفوک نفخ.
(نظیر: خود کرده را تدبیر نیست.)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۰. ا استتر من قاد الجملَ
(نظیر: شتر سواری دولا دولا نمیشه)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۱. کالشمس فی رابعه النهار.
(نظیر: مثل روز روشن است.)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۲. القرد فی عین أمه غزال. ترجمه: میمون در چشم مادرش چون آهو (زیبا) است.
(نظیر: سوسک به بچه اش میگوید قربان دست و پای بلوریت.)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۳. أسد علی وفی الحروب نعامه.
ترجمه: برای من شیر است و در جنگ شتر مرغ.
☆✿☆✿☆✿☆
۳۴. قلیل البخت یلاقی العظم فی الکرشه.
ترجمه: بداقبال در خوراک سیرابی استخوان می یابد.
☆✿☆✿☆✿☆
۳۵. لا فی العیر ولا فی النقیر.
(نظیر: نه سر سیر است نه ته پیاز .)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۶. اب النجّار مخلع.
ترجمه: در نجاری به چهارچوب چفت نیست. (نظیر: کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۷. متی یبلغ البنیان یوما تمامه. إذا کنت تبنیه وغیرک یهدم .
ترجمه: کی بنیاد این دنیا روزی تمام می شود ، هنگامی که تو آن را بنا می کنی و دیگری ویران میکند.
☆✿☆✿☆✿☆
۳۸. على قد لحافک مد رجلیک.
ترجمه: پایت را به اندازه پتویت دراز کن. (نظیر: پایت را به قدر گلیمت دراز کن.)
☆✿☆✿☆✿☆
۳۹. قدأعذر من أنذر .
ترجمه: کسی که از پیش بیم داده، معذور است. (نظیر: من آنچه شرط بلاغت است با تو می گویم/ تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۰. اللی یتلسع من الشوربه ینفخ فی الزبادی.
ترجمه: کسی که زبانش از آش داغ سوخته، ماست را فوت می کند. (نظیر: مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۱. انما المرء مخبوء تحت لسانه.
ترجمه: شخصیت انسان در زیر زبانش پنهان است. (نظیر: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب وهنرش نهفته باشد)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۲. الجیات أحسن من الرایحات.
ترجمه: آن چه در پی است، بهتر از آن چه گذشته است. (نظیر: گذشته ها گذشته است.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۳. من جرب المجرب، حلت به الندامه.
(نظیر: آزموده را آزمودن خطاست.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۴. وقع فی شر أعماله.
ترجمه: درگیر اعمال پلید خود گردید. (نظیر: از مکافات عمل غافل مشو/ گندم از گندم بروید جو ز جو)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۵. بیضه الیوم، خیر من دجاجه الغد.
ترجمه: تخم مرغ امروز بهتر از مرغ فرداست. (نظیر: سرکه نقد به از حلوای نسیه)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۶. العین بصیره والید قصیره
ترجمه: چشم به آن دید دارد ولی دست از آن کوتاه است. (نظیر: دست ما کوتاه و خرما بر نخیل.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۷. لکل عمل رجال .
(نظیر: هر کسی را بهر کاری ساختند.)
☆✿☆✿☆✿☆
۴۸. اللى یشوف بلوه غیره تهون علیه بلوته.
ترجمه: دیدن مشکلات دیگران، مشکلات انسان را کوچکتر میکند.
☆✿☆✿☆✿☆
۴۹. من حفر بئراً لأخیه وقع فیها
(نظیر: چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی)
☆✿☆✿☆✿☆
۵۰. عظ نفسک قبل ان یعظک الدهر.
ترجمه: خویشتن را موعظه کن قبل از این که روزگار تو را موعظه کند .
☆✿☆✿☆✿☆
۵۱. اللى مکتوب عالجبین لازم تشوفه العین.
ترجمه: آن چه بر پیشانی نوشته باشد لاجرم به چشم خواهد آمد.
☆✿☆✿☆✿☆
۵۲. لکل مقال مقام ولکل مقام مقال
(نظیر: هر سخن جایی و هر نکته مقالی دارد.)
☆✿☆✿☆✿☆
۵۳. من یمدح العروس إلّا أهلها
(نظیر: هیچ کس نمیگوید ماست من ترش است)
☆✿☆✿☆✿☆
۵۴. وهب الأمیر ما لا یملک
(نظیر: از کیسه خلیفه میبخشد)
☆✿☆✿☆✿☆
۵۵. من قرع باباً و لجّ و لج
(نظیر: عاقبت جوینده یابنده بود. یا: گفت پیغمبر که چون کوبی دری/ عاقبت زان در برون آید سری)
☆✿☆✿☆✿☆
۵۶. من طلب أخاً بلا عیب بقی بلا أخ.
(نظیر: گل بیخار کجاست؟)
منبع: ستاره