خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی علی بیلگین، امیدها و ناامیدیها، جنگها و تلاشهای کارکنان صنعت سینما را به تصویر میکشد.سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر (Menajerimi Ara) در ژانر درام و کمدی محصول سال ۲۰۲۰ برگرفته از سریال فرانسوی Dix Pour cent به سفارش کانال Star Tv میباشد.
قسمت ۱۹ سریال ترکی با منیجرم تماس بگیر
کراج به خانه میره که میبینه ماریا داره میره جایی. ماریا بهش میگه اومدی وسایلی که یادت رفته به گولین بگی و برداری؟ کراج میگه نه اومدم حرف بزنیم وقت داری؟ ماریا میگه نه الان جلسه دارم باید برم کراج میگه برن داره خیلی اذیت میشه از وضعیت ما امروز اومده بود آژانس, ماریا میگه آره میدونم. چجوری به فریس گفتی که دجله را اخراج کنه؟ کراج میگه من نگفتم چیزی خودش استعفا داده، ماریا میگه اگه تو کاری نکردی پس درباره چی داریم حرف میزنیم؟ کراج میگه درباره رابطه بینمون. اونجوری که فکر میکنی نیست، مسائل کاریو با خانه قاطی نکن. ماریا میگه تو نمیدونی که چه کارهایی میتونم بکنم و در ادامه میگه باید برم دیگه. ماریا به گولین زنگ میزنه و میگه امروز بعد از سرکارت میتونی بیای خونه ما باهم حرف بزنیم؟ گولین میگه آره حتما میام که ماریا بهش میگه از این ماجرا دجله و کراج چیزی نفهمن که گولین میگه باشه چیزی نمیگم. ماریا سر قرار با جیلان میره. جیلان بهش میگه من به کراج گفته بودم که میخوام با پیشنهادهای دیگه فکر کنم ماریا میگه من واسه خودم اینجام، خودم میخوام آژانسو بخرم.
رفعت لباس های تبلیغو میپوشه و با اکراه تو ماشین شارژی میشینه که همان موقع دجله از راه میرسه و به کارگردان میگه قبل از عکاسی باید بگم که این صحنه واسم آشناست، کارگردان که شوکه شده میگه یعنی سناریو منو دزدیدن؟ دجله میگه نه و عکسشو نشون میده و میگه اگه فیلمبرداری و عکاسی بشه خیلی تو چشم دیگه نمیاد و اینجوری کارگردان را از اون تم منصرف میکنه رفعت خوشحال میشه و به دجله میگه اگه فریس باهوش باشه تورو اصلا نباید از دست بده و میره، دجله هم ذوق میکنه. گولین به خانه آقا کراج میره. ماریا درباره دجله میپرسه و میگه من به این دختر مشکوکم چیزه عجیبی ندیدی ازش؟ گولین میگه راستش من از اول بهش شک داشت، اول اومد گفت من اصلا آقا کراجو نمیشناسم بعد مشخص شد که از قبل میشناخته بعد آقا کراج خیلی سعی کرد و به فریس خانم گفت که اخراجش کنه ولی فریس خانمم لج کرد و اخراج نکرد. ماریا میپرسه نمیدونی واسه چی استعفا داده؟ گولین میگه خودش که میگه مسئله خانوادگیه، ماریا میگه عجیبه تو یه روز همچین اتفاق هایی باهم بیوفته. باریش به کافه همیشگی میره، برن که دم در ایستاده میره پیشش و باهم میرن سمت خبرنگارها و عکس میگیرن.
باریش میپرسه حالت خوبه که برن میگه نه اصلا و ماجرای مادر و پدرشو میگه. برن که تو حالت هوشیاری خودش نیست به باریش میگه اصلا شب خونه نمیرم و بهمم بگن میگه به شما مربوط نیست بزار بفهمن که چه زجری داره این کار. برن از باریش میپرسه امروز واسه برن گل فرستادی واسه چی؟ باریش میگه گل بابت معذرت خواهی بود برادرم کار بدی کرده بود، برن میگه عذرخواهی ساده کافی بود که باریش میگه نه دجله واسم مهمه خیلی کمکم کرده تو خیلی موقعیت های سخت پیشم بوده، باریش قرارداد کاری جدیدشو به برن میگه و برن ذوق میکنه و میگه کی کارو شروع میکنیم؟ باریش سکوت میکنه که برن میفهمه فقط باریشو خواستن و بهش میگه خب برو نظر دجله را هم بپرس باریش میگه نه مهم نیست فریس تایید کرده که برن اون شبی که به خانه دجله رفته بود را یادآوری میکنه و میگه چرا مهمه وگرنه به جای اون پیش من میومدی! باریش میگه هرچی میگه میبینه که برن آروم نمیشه و در آخر با کلافگی میگه آره رفتم چون اون به حرفم گوش میده ولی تو نه، برن ناراحت میشه و تو دستشویی خودشو حبس میکنه. یکی از دوستای اجه که تو کافه هست میفهمه و اجه را خبردار میکنه.
باریش هرکاری میکنه نمیتونه برن را راضی کنه بیاد بیرون. چیکار به فریس زنگ میزنه و میگه من تنقلات میگیرم بعد بیا پیشم فیلم ببینیم که همان موقع نجات رنگ میزنه بهش و به چینار میگه پشت خطم نجاته بعدا زنگ میزنم بهت. نجات بهش خبر میده که پشت در آژانسه، فریس شوکه شده میره و میبینه اومده اونجا و بهش میگه که دوتا بلیط همون کنسرتی که دوست داشتیو گرفتم که امشب باید بریم، فریس خوشحال میشه ولی میگه من سر و وضعم مناسب نیست نمیتونم که نجات جعبه هدیه ای جلوش میگیره و میگه چه خوب که لباس واست خریدم، فریس که شوکه و حسابی سورپرایز شده میگه الان میرم سریع آماده میشم و چینار زنگ میزنه که من دارم میرم خونه کی میای که فریس عذرخواهی میکنه و میگه یادم رفتم بگم بهت نجات بلیط کنسرت گرفته نمیتونم بیام. جلوی در آژانس به فریس باریش زنگ میزنه و ماجرای برن را میگه. فریس به دجله خبر میده و میگه سریعا بره جوری که خبرنگارا نفهمن از کافه خارج بشن.
باریش اجه را سرگرم میکنه و باهمدیگه سر اینکه برن تو دستشویی گریه میکنه یا نه شرط میبندن، از طرفی دجله میره و با برن حرف میزنه در آخر عصبی میشه و سرش داد میزنه و میگه بس کن از موضوع های کوچیک سریع ناراحت میشی به زندگی بقیه نگاه کن میبینی که مشکلاتت اونقدرها هم بزرگ و مهم نیستن منم الان میرم میخوای بیا بیرون نمیخوای بمون همونجا و قایم میشه . برن بالاخره بیرون میان و بعدش اجه و باریش میرن که میبینن برن اونجا نیست، باریش میگه یک هیچ به نفع من. دجله تو تاکسی با باریش و برن است که برن میگه من خونه نمیرم میام پیش تو دجله میگه پس من همینجا پیاده میشم سریع خداحافظی میکنه و میره.فردای ان روز تو آژانس کسایی که واسه استخدام اومدن را دجله به اتاق فریس میفرسته. چینار میگه بدبخت شدم فیلمبرداریو چیکار کنم؟ که دجله میاد و میگه یه فکری دارم و میگه که چجوری سریع از محل اول فیلمبرداری به دومین جا بره که کسی نفهمه، فریس میگه آفرین دجله. امراه میاد میگه یه خبر تو فضای مجازی پر شده اونم اینه که برن دیشب پیش باریش بوده و همو بوسیدن، کراج با عصبانیت به دجله میگه مگه قرار نبود برسونیشون خونه؟ بعد از رفتن همه فریس به دجله میگه آخرین کسی که فرستادی واسه استخدام خوب بود بگو از فردا بیاد چندروزم کنارش باش یاد بده بهش کارو دیگه از دوشنبه نیا . فریس پیش چینار میره و میگه که ژولیده کار پیدا کرده، چینار میگه میدونم، خودم پیدا کردم واسش. به امراه گفتم بگه خودش پیدا کرده نفهمه….