گفتگوی اختصاصی با محمدرضا رهبری : اگر هزار بار دیگر متولد شوم «بازیگر» می شوم!

محمدرضا رهبری، متولد ۵ دی ۱۳۶۱ و کارشناسی بازیگری است. در کارنامه هنری او می توان به سریال های «میوه ممنوعه»، «عبور از پاییز»، «به کجا چنین شتابان»، «حس مادری»، «عمارت پدری»، «پرستاران»، «راه و بیراه»، «آینه درون»، «آخرین بازی» و فیلم های سینمایی «ایکس لارج»، «سرزمین آبی»، «زیرزمین»، «آخر خلاف»، «هشت چهار»، «اعتراف»، «بهت» و بسیاری آثاری دیگر اشاره کرد، با محمدرضا رهبری که این شب ها سریال «بچه مهندس۴» با هنرنمایی او روی آنتن است، گفتگویی صمیمی داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی، رضا پورزارعی

عکس: رامین ملامحمدی

 

*بازی در فصل چهارم سریال «بچه مهندس» چگونه پیش آمد و چرا آن را پذیرفتید؟

مثل کارهای قبلی با من تماس گرفتند و دستیار آقای کاوری از من دعوت کردند، به دفتر ایشان رفتیم، نشستیم، صحبت کردیم و قرارداد بستیم و با هم به توافق رسیدیم.

*بازی به عنوان جایگزین نقش اصلی سه فصل قبل ریسک نبود؟

به نظر من زندگی یعنی ریسک کردن و آدم اگر در زندگی ریسک نکند، در جا می زند. به هر حال این موضوع و جایگزین شدن به جای بازیگر قبلی چالش هایی را به همراه داشت. فیدبدک هایی را چه مثبت و چه منفی در پی داشت که خیلی برای من مهم نبود بعد از آن چه می شود و این برای من مهم بود که کار خودم را درست انجام بدهم.

*جالبترین اتفاقی که در مواجهه با مردم تا امروز نسبت به این سریال داشته اید، چه بوده است؟

یکی از اتفاقات جالبی که برای من افتاد، این بود که یک روز سر صحنه آقایی که هنرور بود، با من عکس انداخت و این اتفاق چند بار تکرار شد، آمد و گفت: آخی! آقای جواد جوادی چقدر شما بزرگ شده اید! ایشان فکر می کرد که در فصل های یک، دو و سه هم من حضور داشته ام و حالا زمان گذشته و به این سن و سال رسیده ام.

*تلویزیون هنوز مخاطب خودش را نسبت به گذشته دارد؟

احساس می کنم به خاطر تعدد کانال های تلویزیونی و شبکه های ماهواره ای، تلویزیون نسبت به گذشته بیننده کمتری دارد، مثلا نسبت به ده سال پیش، اما با این حال مردم تلویزیون می بینند و اگر کاری خوب باشد و کیفیت بالایی داشته باشد، مردم آن را دنبال می کنند و آن کار می تواند خیلی هم پربیننده باشد.

*همسر شما هم هنرمند و بازیگر هستند. در خانه بیشتر حرف های هنری در میان است؟

طبیعتا بیشتر از هر زن و شوهر دیگر در مورد کارهای هنری صحبت می کنیم، چون هم صنف هستیم، ولی نه لزوما اینکه تنها در مورد کار صحبت کنیم، در مورد همه چیز صحبت می کنیم، ولی اینکه وجه اشتراک های زیادی داریم، خیلی جذاب است. اینکه هر دو با علاقه می نشینیم و فیلم می بینیم و بعد آن را تحلیل و آنالیز می کنیم، برای من خیلی جذاب است. من در مورد کارهایم خیلی با همسرم مشورت می کنم، چون مشاوره های خوبی به من می دهد.

*با این موضوع که هر دو بازیگر هستید، کنار آمده اید؟

من هیچ وقت مخالف کار کردن ایشان نبوده ام و با هم کنار آمده ایم.

*آقای رهبری، چرا «بازیگری» را انتخاب کرده اید؟

همیشه در زندگی به این اعتقاد داشته ام که هر کسی را بهر کاری ساخته اند. یادم می آید از دوران کودکی به بازیگری علاقه مند بودم و خیلی به خاطر آن تلاش کرده ام. از صفر شروع کرده ام و پله پله جلو آمده ام. خیلی هم سختی کشیده ام و خیلی اتفاقات افتاده است. خیلی وقت ها هم ناامید شده ام، ولی سعی کرده ام مصمم باشم، پشتکار داشته باشم و با اراده در این مسیر پیش رفته ام.

*چه ویژه گی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید؟

به هر بازیگری وقتی پیشنهاد کار می شود، اولین چیزی که برای او مطرح است این است که ترجیح می دهد فیلمنامه را بخواند. یعنی اولین درخواست هر بازیگر بعد از پیشنهاد بازیگری این است که فیلمنامه را بدهید بخوانم. وقتی شما فیلمنامه را می خوانید، چند عامل است که باعث می شود از آن نقش خوشتان بیاید و آن را انتخاب کنید. یک اینکه برای هر بازیگری طول و عرض نقش مهم است، اینکه چقدر حضور دارد و چقدر می تواند روی مخاطب تاثیر بگذارد. دوم اینکه آیا می تواند از پس آن نقش بر بیاید و این را در خودش می بیند که بتواند آن نقش را بازی کند یا خیر. البته اینجا باید یک پرانتز باز کنم که بازیگر خوب بازیگری است که بتواند از پس بازی کردن هر نقشی بر بیاید. به نظر من کمتر پیش می آید که به یک بازیگر نقش خوب و متفاوتی را پیشنهاد بدهند و بازی نکند. چه بسا که بازی کردن آن نقش که از او دور است، می تواند توانایی هایش را ثابت کند.

*بهترین اتفاق سال گذشته برای شما چه بوده است؟

فکر می کنم بهترین اتفاق سال گذشته دو اتفاق بود که برای من افتاد. یکی فیلم سینمایی سرزمین آبی که من نقش یک آن را بازی کرده ام و هم در کشور آمریکا و هم در کشور هند جایزه بهترین فیلمنامه و فیلم را گرفت و دوم، انتخاب من به عنوان نقش اول در سریال بچه مهندس چهار.

*چه برنامه های از پیش تعیین شده ای برای سال ۱۴۰۰ دارید؟

امروزه مردم به سختی می توانند برای یک ساعت بعد خودشان برنامه ریزی کنند، خصوصا در کار و حرفه ما که همه چیز در لحظه تغییر می کند. برنامه از پیش تعیین شده دقیقی ندارم، ولی خب یک چیزهایی برای من قابل حدس است. اتفاقی ممکن است رخ بدهد که ترجیح می دهم فعلا در مورد آن صحبت نکنم و تنها چیزی که دوست دارم انجام بدهم، برنامه ریزی برای یک سفر است. اگر کرونا اجازه بدهد، خیلی دوست دارم بعد از بچه مهندس به سفر بروم.

*از کار بازیگران و کارگردان های خارجی کدام را می پسندید؟

از بازیگرهای خارجی سبک بازی «آلپاچینو» را دوست دارم و از بین کارگردان ها هم «کریستوفر نولان» را به خاطر شهامت، شجاعت و سوژه هایی که انتخاب می کند، ترجیح می دهم.

*و بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟

دوست دارم نقش هایی که از خودم دور است را بازی کنم، چون چالش برانگیز است.

*دوست دارید در کنار کدام هنرپیشه ها بازی کنید؟

این برای من جالب است که در کنار شهاب حسینی، نوید محمدزاده، پرویز پرستویی و رضا کیانیان بازی کنم. فکر می کنم بازی کردن در کنار این عزیزان برای من جذابیت زیادی داشته باشد.

*چقدر به ماندگاری فکر می کنید و در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟

فکر می کنم همه بازیگرها به ماندگاری فکر می کنند. طبیعتا من هم از این قاعده مستثنا نیستم و باید بگویم که بله ممکن است از بازیگران امرز کسی ماندگار شود، ولی صد در صد نمی توانم از کسی اسم ببرم.

*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید بازی کنید؟

خیلی دوست داشتم در فیلم سینمایی فروشنده نقشی را که شهاب حسینی بازی کرد، بازی کنم.

*موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد و خواننده محبوب هم دارید؟

من عاشق موسیقی سنتی ایرانی هستم و خودم هم تا حدودی نی می زنم. هر چند نه به صورت حرفه ای، اما نیمه کاره آموزش آن را رها کردم و دیگر فرصت نشد ادامه بدهم. در بین خواننده ها هم واقعا کارهای همایون شجریان را دوست دارم.

*آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده و دیده اید را معرفی می کنید؟

فیلم زیاد می بینم، ولی فیلم خوبی که دیده ام «جوکر» بود و «انگل» ساخته کشور کره و کتاب خوب هم «چهار اثر از فلورانس اسکاول شین»، به نظر من یکی از بهترین کتاب هایی بوده که تا امروز خوانده ام.

*علاقه مندی ها و تفریحات شما چیست؟

بهترین تفریح برای من فیلم دیدن است.

*شهرت را دوست دارید؟

یک جاهایی آدم دوست دارد که آرامش داشته باشد و شهرت بد است و یک جاهایی خوب است، چون کار آدم را راه می اندازد!

*اتفاقی افتاده که دوست نداشته باشید چهره مشهوری باشید؟

در کشور ما به خاطر محدودیت هایی که وجود دارد، بازیگرها نمی توانند در خیلی از مراسم ها شرکت کنند و یا اینکه به خیلی جاها نمی توانند بروند. مثلا عروسی خواهر من بود و برای من خیلی سخت بود که به آنجا بروم، اینکه هم از حضور در آن جمع لذت ببرم و هم آرامش داشته باشم، چون دائم استرس داشتم که مبادا فیلم یا عکسی از من گرفته شود که بعدا برای من دردسر ایجاد کند.

*غیر از هنرپیشگی چه فعالیت دیگری دارید؟

چند مرتبه پیش آمده که زمانی که بیکار می شدم، تیزرهای تبلیغاتی درست می کردم، تاکید می کنم که تیزر دست کرده ام و نه اینکه در آن بازی کرده باشم، فیلمنامه نوشته ام، کارگردانی کرده ام و کارهایی که مربوط به کار خودم بوده است.

*این تاکید شما برای چه بود؟

خیلی از دوستان فکر می کنند من قبل از اینکه بازیگر شوم، تیزر تبلیغاتی بازی کرده ام، چون یکی از بازیگرهای تیزرهای تبلیغاتی که یک شامپو را تبلیغ می کند، به من شباهت هایی دارد، در صورتی که من هیچ وقت تیزر تبلیغاتی بازی نکرده ام.

*علاقه مندی شما بیشتر کارهای طنز است؟

هم به کار طنز علاقه دارم و هم به کارهای جدی. می توانم بگویم هر دو را به یک اندازه دوست دارم.

*یک نکته جالب از خودتان برای مخاطبان ما؟

نکته جالبی که همین الان به ذهنم رسید این است که من طنز را خوب می شناسم و دوست دارم آن را بازی کنم و فکر می کنم موفق هم بشوم. برخلاف چهره جدی که دارم و در مواجهه با آدم ها که فکر می کنند خیلی آدم آرامی باشم، خیلی هم شوخی و بذله گویی می کنم.

*اگر با خودتان ملاقات کنید، از خودتان خوشتان خواهد آمد؟

فکر می کنم همه خودشان را دوست دارند و فکر می کنند کاری را که انجام می دهند، درست است. فکر نمی کنم کسی پیدا شود که از خودش بدش بیاید.

*چه توصیه ای برای علاقه مندان به «بازیگری» دارید؟

یادم می آید روزی که می خواستم بازیگر شوم، همه به من گفتند این کار و شغل بی خودی است و آینده ای ندارد. همه انرژی منفی دادند جز یک نفر که دوست من بود و من را به این کار تشویق کرد. همان تشویق باعث شد که من قوت قلب بگیرم و دنبال آن بروم و با تلاش بیشتر ادامه بدهم. توصیه خاصی نمی توانم بکنم، فقط اینکه آدم باید برای خواسته های خودش بجنگد و تلاش کند تا به هدف خودش برسد.

*نظر مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برایتان اهمیت دارد؟

اگر فرصت کنم کامنت ها و دایرکت ها را می خوانم، چون ما برای آنها کار می کنیم. نظریات خوب و مثبتی که می دهند، اکثرا دلنشین است و البته کسانی هم هستند که از من خوششان نمی آید، شاید چون سلیقه آنها نیستم و یا شاید طرفدار بازیگر قبلی هستند و حالا ناراحت شده اند از اینکه من آمده ام، اما من سعی می کنم کار خودم را بکنم.

*کامنت جالبی داشته اید که در ذهنتان بماند؟

چند وقت پیش یک نفر کامنت گذاشته بود که این خیلی در ذهنم مانده است، نوشته بود: توپ تانک فشفشه، ضد رهبری کشمشه!

*چهار شخصیتی که دوست دارید از نزدیک با آنها ملاقات داشته باشید؟

شخصیت خاصی به ذهنم نمی رسد و کسی در خاطرم نیست.

*چقدر اهل ورزش هستید؟

در دوره نوجوانی و زمانی که ورزش حرفه ای می کردم، دو سال به صورت حرفه ای رشته دو و میدانی کار می کردم و حتی فوتبال را به صورت باشگاهی ادامه می دادم و در تیمی در دسته دو تهران به اسم اکباتان عضو بودم که با آن تیم حتی به دوبی رفتیم و در کشور امارات با تیم فوتبال جوانان و نوجوانان باشگاه الاهلی امارات بازی دوستانه برگزار کردیم.

 

*بهترین تعریفی که از خودتان شنیده اید، چه بوده است؟

اینکه اراده و پشتکار من خوب بوده است. این بهترین تعریفی است که از خودم شنیده ام.

*شبیه کدام شخصیت کارتونی هستید؟

چند وقت پیش با یکی از دوستانم در این مورد صحبت می کردم که به من گفت شبیه «سوباسا» در کارتون فوتبالیست ها هستم. دقت کردم و دیدم راست می گوید و یک مقدار شبیه آن شخصیت هستم. چقدر هم من آن کارتون را دوست داشتم و در مقطعی که ورزش می کردم خیلی هم برای من تاثیرگذار بود.

*اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید این اتفاق کجا و با چه شغلی بیفتد؟

من عرق خاصی به کشورم دارم و ترجیح می دهم در همین ایران به دنیا بیایم و اگر هزار بار دیگر هم متولد شوم، باز همین حرفه را انتخاب می کنم.

*جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟

تمرین جایزه گرفتن نه، ولی تمرین بازیگری زیاد کرده ام. همچنان هم این کار را می کنم، ولی همیشه در تصورات و خیالاتم و گاهی حتی با صدای بلند این را می گویم که جایزه می گیرم. حتی زمان آن را هم تعیین کرده ام که سیمرغ یا حتی جایزه های بین المللی خواهم گرفت.

*چند شماره در گوشی تان که وقتی به اسم آنها می رسید، حالتان خوب می شود؟

شاید فقط می توانم بگویم شماره همسرم.

*چهار چیزی که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟

همسرم، گوشی موبایل و هر تعداد که بتوانم با خودم فیلم می برم.

*زندگی را چه رنگی می بینید؟

زندگی را خیلی رنگی می بینم، چون به نظر من زندگی ادغامی از تمام رنگ هاست. زندگی پر از رنگ های شاد و پرانرژی است.

*خط قرمزهای شما چیست؟

خط قرمز من، خانواده من است.

*فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟

ده سال بعد باید به تمام چیزهایی که می خواهم رسیده باشم.

*باشکوه ترین لحظه زندگی شما؟

باشکوه ترین لحظه زندگی من می تواند زمانی باشد که روی سن بروم و یک جایزه معتبر بین المللی مثل اسکار را بگیرم.

*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

قطعا آنچه امروز هستم، سقف خواسته های من نیست، یعنی خیلی دنبال بهتر از این هستم. دنبال این هستم که در نقطه ای بهتر از این بایستم و در آینده قرار بگیرم. به اندازه زمان و تلاشی که کرده ام فکر می کنم تا امروز مطلوب بوده و فکر می کنم مسیر درازی را در پیش دارم.

*یک اتفاق ایده آل همین الان برای شما چه می تواند باشد؟

ایده آل ترین اتفاق برای من موفقیت روز افزون در کارم می تواند باشد.

*و حرف پایانی برای مخاطبان خودتان ؟

آرزو می کنم که همه مردم جهان در آرامش و آسایش کامل و در سلامت به سر ببرند، ان شاءا… هیچ کس شرمنده زن و بچه اش نشود و همه دستشان در جیب خودشان باشد و مردم به زودی در یک رفاه نسبی قرار بگیرند. آرزو می کنم به زودی تمام مردم دنیا از شر این ویروس کرونا خلاص شوند و همگی در سلامتی کامل در کنار هم و در آرامش زندگی کنند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا