خلاصه داستان قسمت ۳۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران
فاطما میره پیش نباهت و او درباره اتفاقی که واسش افتاده باهاش حرف میزنه سپس میگه که فردا موعد دادگاهه دیگه طلاق میگیرم و تصمیم میگیره خونه رو رنگ کنه. وقتی تو فضای مجازی دنبال رنگ کار میگرده که همان پسرهاییو میبینه که دزدیدنش و نقشه میکشن که به خونه فاطما بیان و اونجا به پلیس تحویلشون بده. پسرها وقتی به خانه فاطما میان نباهت با اسپری فلفل جلوی رفتنشونو میگیره و شروع میکنن به کتک زدنشون که وقتی میخوان به پلیس زنگ بزنن آنها همه چیزو بهشون میگن که ثریا ازشون خواسته بود نباهت و بقیه جا میخورن و نباهت راه میوفته بره سراغ ثریا. بعد از مدرسه آیبیکه و اوگولجان میرن بیمارستان تا برک و الیف را دلداری بدن و واسشون لباس ببرن. آکیف گوشی آیلارو به مغازه دار میده و او میگه که دارم میرم سر خاک فردا بهت زنگ میزنم بیای بگیری و بعد از رفتن آکیف مغازه را میبنده و میره که گوکان از دور میبینه و میگه چه شانسی! چرا کارام خوب پیش نمیره! خلافکارها جلوی در خانه منتظر صرب هستن و وقتی و با خودشون میبرن. شب اورهان میره خونه که میبینه فاطما زیاد خرید کرده که بهش میگه گنج پیدا کردی؟ او میگه نه تو یه فروشگاه قرعه کشی شد من برنده شدم بهم کارت دادن منم سریع واسه خونه خرج کردم.
تازه ۲ پرس غذا هم هدیه دادن ولی نمیدونستم چیکار کنم با هرکدوم از بچه ها برم اون یکی ناراحت میشه و میگه باهم بریم فرداشب؟ او قبول میکنه که فاطما خوشحال میشه. نباهت سر میز ثریا و آکیف تو کلوب رفته و موهای ثریارو میکشه سپس باهاش دعوا میکنه و آبروشو میبره سپس از اونجا میره. صرب را به سوله ای بردن و اونجا ازش میخوان با عمر تماس تصویری بگیره و بگه بیاد اونجا او قبول میکنه. صرب به بهونه دادن هدیه یاسمین به او ازش میخواد به لوکیشنی واسش میفرسته بیاد عمر قبول میکنه. او با تمام رفیقاشون به اونجا میره و صرب خوشحال میشه. عمر یادش میاد که به صرب گفته بود هروقت تو دردسر افتاد با دستش علامت سلام بده بهش خودشو میرسونه و صرب هم تو تماس تصویری این نشونه را داده بوده. همگی آنها را میزنن و به پلیس زنگ میزنن تا بیان اونارو ببرن. سپس صرب به خانه خودشون میره و بقیه به خانه عمر. آنجا ماجرارو واسه دخترها تعریف میکنن و میخوان درس بخونن ولی اصلا حوصله ندارن و بیخیال میشن. فردا همه سر جلسه آزمون آزمایشی هستن و از سخت بودنش مینالن. فاطما به شوال زنگ میزنه و میگه که شب با اورهان اوکی کرده که باهم برین شام شوال جا خورده و خوشحال میشه سپس تشکر میکنه…..