خلاصه داستان قسمت ۴۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۴۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۴۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران
نباهت با آکیف به سونوگرافی رفته اونجا دکتر بهش میگه که بچه سالمه خداروشکر ولی زایمان سختی در انتظار داری آکیف میگه یعنی چی؟ نباهت میگه یعنی احتمال سقط هست؟ دکتر وضعیتو واسشون توضیح میده و میره که آکیف به نباهت میگه من خودم مراقبتم نباهت میگه چیشد؟ تو که منو نمیخواستی چیشد یهو انقدر واست مهم شدم؟ آکیف میگه که من کسیم که بچه مو با دستای خودم خاک کردم اون دخترمم که اونور دنیاست فقط پول میفرستیم واسش زنگ میزنیم یکی درمیون جواب میده من اگه الان رو پام فقط واسه دو دلیله یکی بهار یکی این بجه ای که تو راهه توروخدا منو ازشون محروم نکن! تو مدرسه ایاس بعد از کلاس سریع میخواد بره تا از جانسو فرار کنه که صرب جلوشو میگیره و میگه یا همین الان تکلیفتو با جانسو معلوم میکنی یا مثل آدم وایمیستی همه باهم میریم جانسو از راه میرسه که ایاس بهش میگه صرب ازت خوشش میاد اون موقع باهم کمی میونه مون خوب نبود و واسه حرص دادنش من به تو پیشنهاد دوستی دادم جانسو ناراحت میشه و میگه یعنی فقط واسه انتقام؟ و تو صورتش سیلی میزنه و میره. امین صاحب کار آیتن باهاش حرف میزنه و اونو واسه نامزدی فامیلشون دعوتش میکنه تا با خانواده اش هم آشنا بشه سپس آیتن میخواد بره به کار بیرون برسه که او بهش میگه اومدی باهم بریم ناهار بخوریم بیرون آیتن قبول میکنه.
از طرفی امین به رستورانی که اورهان کار میکنه زنگ میزنه و غذا سفارش میده واسه یه آدرسی که وجود نداره تا اورهان را سرکار بزاره. وقتی اورهان دنبال آدرسه آیتن را میببنه و باهم میرن تا کارهای آیتنو بکنن سپس چون آدرسو پیدا نکردن میشینن تو پارک و غذارو میخورن. وقتی به محل کارش میرسونه امین با دیدن اونا عصبی میشه و از اینکه باهم غذایی که سفارش داده بود را خوردن حرص میخوره. شب تو خونه آکیف پیش نباخته و کلی واسه بچه شون خرید کرده و با ذوق به نباهت نشون میده و میگه که همینجا میخوام بمونم و مراقبت باسم اونجوری همش فکرم اینجاست نباهت جا خورده و سکوت میکنه. قبل از خواب ثریا با سوسن حرف میزنه و میگه که باهم بریم هرجا که تو میخوای درس بخونی اونجا آکیف الان همه فکر و ذکرش نباهت و بچه شونه رابطه ما سرانجام نداره و سوسن قبول میکنه. آیتن با جانسو حرف میزنه و ماجرای صبحو بهش میگه جانسو میخنده و میگه که حتما اورهان بهت حسودی میکنه که به امین آقا گیر داده آیتن با شنیدن این حرف خوشحال میشه. فردای آن روز آیلا با نباهت رفتن کلی خرید کردن و از اومدن بچه حسابی خوشحالن….
