خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.
قسمت ۷۱ سریال ترکی یاقوت کبود
فرایه هرجای عمارت را میبینه خاطراتشو با یامان مرور میکنه و بغض میکنه. آتش با مادرش گلفم تو هتل قرار میزاره و باهم درباره وضعیت حرف میزنه و میگه گولسوی ها دارن ورشکست میشن بابابزرگ هم ازدواج کرده گلفم میگه با کی؟ او میگه شرمین انگاری پرستاری بوده گلفم تعجب کرده و میگه زن عجیبی بود چرا شماها جلوشو نگرفتین؟ آتش میگه رسم گولسوی هاست دیگه بدون اطلاع ازدواج کرده سپس بهش میگه که دیگه باکرجیه گلفم جا میخوره و با گریه ازش میخواد تو باتلاق وورال فرو نره! اما آتش میگه بهش که بیاد با اون زندگی کنه یا واسش عکس خونه میفرسته هر کدومو خواست واسش بخره و میره. فرایه پیش هازال رفته و حسابی گرفته ست ولی از تصمیمش به هازال چیزی نمیگه. شب آتش تو خونه اش در حال جمع کردن وسایلش هست که گونش به خونه اش میره و میگه اومدم حالتو بپرسم سپس آتش پیشونیشو میبوسه و ازش به خاطر اتفاقی که افتاد و همه چیزو خراب کرد معذرت میخواد. او بهش پیشنهاد میده که بره خودشو معرفی کنه و با وجدانی آرام برگرده به زندگیشون برسن که آتش بهش میگه متأسفم من کاری نمیکنم تو هرکاری که وجدانم آروم میگیره انجام بده می پذیرم سپس گونش با ناراحتی میره.
فرایه آخر شب به آتش زنگ میزنه و خبر میده که موافقم و فردا میام باهات به عمارت باکرجی. یامان به عمر و اوکان میگه که افراد مختلفی دارن بدهی های مارو میخرن اوکان میگه باید به داداش آتش بگیم که یامان دوباره عصبی میشه و عمر به خاطر اون رفتارش دعواش میکنه و میگه پشت سر برادرت درست رفتار کن! یامان میگه یا خودت بیا بالا سر کار یا بزار من کارمو بکنم! فرایه صبح به چتین و نسرین میگه که قراره برم پیش آتش پیش اون زندگی کنم اونا اول جا میخورن و چتین حسابی خوشحال میشه و تشویقش میکنه. آتش به عمارت میاد دنبال فرایه و باهم به طرف عمارت باکرجی میرن. اونجا باده خوشحاله و به خودش رسیده و میز مفصلی چیده ولی وقتی درو باز میکنه و فرایه را کنار آتش میبینه جا میخوره و بعد از رفتن فرایه به بالا باده با آتش بحث میکنه که بد نبود قبلش به منم میگفتی اینجا مال منم هست! آتش میگه اینجا مال منه تا هروقت بخوای میتونی بمونی اینجا جات رو چشمامه باده میگه گونش خبر داره؟ او میگه به موقعش میگم بهش ولی تا زمانی میتونی به اموال وورال دسترسی داشته باشی که خیانت نکنی باده بهم میریزه و میره. آتش به عمر زنگ میزنه و میگه که بدهی عمارتو داده و اونجارو حفظ کرده همگی خوشحال میشن. یامان به فرایه زنگ میزنه که میبینه جواب نمیده چتین بهش میگه که صبح رفته خونه آتش و گفته میخواد به فرصت دیگه بده به زندگیشون یامان بهم میریزه و حالش بد میشه و به زور خودشو از عمارت بیرون میبره….
