خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال جیران

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال جیران را خواهیم داشت. این سریال به کارگردانی حسن فتحی و اسماعیل عفیفه ساخته شده است که هر هفته جمعه از پلتفرم فیلیمو پخش می شود.

قسمت 32 سریال جیران

شاه دخت در اندرونی اش نشسته و خاطراتش با میرزا کاظم را مرور می کند.

روز بعد، شاه دخت به همراه تاجی به سراغ اسدالله رفته و بهش میگه من پدر تو رو حاکم کردم، خودتم شدی پیش خدمت خاصه، نبینم واسه اهل حرم شاخ و شونه بکشی و تاجی را به خلوت شاه می فرسته و به خود اسدالله نامه ای میده و میگه این را به خواهرت برسون و میره.

نقره پیش اسدالله بر می گرده و میگه من راضی نبودم شما انقدر خفت ببینید و بعد هم بهش میگه خواهرش را از ننه آشوب دور کنه تا جیران خاتون، سوگلی ناصر الدین شاه بمونه.

تاجی در خلوت شاه با او صحبت می کنه و از دلتنگیش میگه که او میگه درگیر امور کشورداری ام، تاجی حرف جیران را به میان می کشه که باعث عصبی شدن شاه میشه و او را از خلوت خودش بیرون می کند.

اسدالله با نامه ملک زاده به دنبال جیران می دود تا او را راضی کنه که دست از سر ننه آشوب بردارد و بیشتر از این برای خودش دشمن تراشی نکنه که جیران کلی خفتش میده و میگه از حالا به بعد هر کاری دلت می خواد بکن، فقط جلوم واینسا و برو.

کلونل بریتانیایی به همراه مشاورش به دیدن میرزا آقا خان نوری و پسرش رفته اند تا درباره شرایط هرات و افغانستان با هم حرف بزنند که او میگه من از خواسته شما حمایت می کنم، به شرطی که شما هم بعد از من از صدارت پسرم حمایت کنید.

کلونل پای مهد علیا را به میان می کشه که میرزا آقا خان میگه ما از حالا به بعد، همراه بهتری برای خودمون داریم و کمی بعد تاج الدوله وارد آن جا می شود.

تاج الدوله خودش را همراه سفیر بریتانیایی و خواسته هایش نشان می دهد، بعد هم جیران را دشمن انگلیسی ها معرفی می کند و از او ضمانت نامه ای می خواد که تنها ولیعهدی پسر او را به رسمیت بشناسند که کلونل یه لبخند می زنه و میگه همین برای تو کافی است و راضی به دادن خط نمی کند.

بعد از آن تاج الدوله به دیدن بزرگان ایل قاجار رفته و کنار مهد علیا نشسته و در مقابل مخالفت بزرگان ایل قاجار قد علم می کنه و از سلطان حمایت می کنه که مهد علیا متوجه میشه همه این ها حرف های میرزا آقا خان نوری است که از گلوی تاجی بیرون آمده، تاجی هم خودش را برای مهد علیا لوس می کنه و میگه من فقط به خاطر پسرم رضایت به این شراکت دادم.

ناصر الدین شاه بلاخره، نامه ی اعطای هرات به انگلیسی ها را امضا کرده و حالش خراب است که مهد علیا به اندرونی اش می رود و دلیل اتفاق امروز را عشق و عاشقی و غفلت از امور کشورداری می داند که شاه تصمیم می گیره، دست و رویی به سر قشون بکشه و به سلمان دستور میده تا رتق و فتق تمام امور را به دست بگیرد.

سیاوش به همون کاروانسرایی که چند سال پیش رفته بود، رفته که متوجه میشه متروکه شده اما او به زور داخل میره و صاحب کاروانسرا را می بیند که صاحب آن جا هم او را به خاطر می آورد.

آن دو کلی با هم گپ می زنند و کمی بعد سیاوش به بهونه خرید تبر پول زیادی به او میده و پیشنهاد میده آهنگری بزنه و دستی به سر و روی زندگی اش بکشد و به داخل دالان پشتی کاروان سرا میره تا اسبش را بگیرد و برود، صاحب کاروان سرا هم نامه ای که رحمت بهش داده بود را به او می دهد و می رود.

سارا در نامه به عشق سیاوش جواب مثبت داده که باعث میشه او از خوشحالی روی پای خودش بند نباشد.

شاه به اندرونی جیران خاتون رفته و با او گپ می زنه و میگه نامه اعطای هرات را میرزا آقا خان نوری داده، اون وقت همه عشق و عاشقی ما را دلیل این رو سیاهی می دانند و از او می خواد به نحوی دنبال قاتل پسرشان باشد که سبب فتنه نشود و به خاطر این که به سبب امور کشور داری کمتر می تونه ببینتش ازش عذرخواهی می کنه.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا