گفت و گو با شمیلا شیرزاد بازیگر فیلم خورشید به کارگردانی مجید مجیدی
در این مطلب از جدولیاب ، گفت و گو با شمیلا شیرزاد بازیگر فیلم خورشید به کارگردانی مجید مجیدی را خواهیم خواند! با ما همراه باشید. شمیلا شیرزاد ؛ کودک کار و اصالتا اهل افغانستان که برای گذراندن زندگی خود و خانواده ی خود، در ایستگاه های مترو دست فروشی می کند!
کودکی که برای اولین بار در سال ۱۳۹۸ شمسی، در فیلم سینمایی ” خورشید ” به کارگردانی مجید مجیدی و به نویسندگی مشترک مجید مجیدی و نیما جاویدی به ایفای نقش پرداخت. این فیلم در بخش سودای سیمرغ (مسابقه اصلی) سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر ۹۸ را به خود اختصاص داد.
بازی شمیلا شیرزاد و برادر وی ابوالفضل در فیلم سینمایی ” خورشید ” بسیار تاثیر گذار بوده است! از دید بسیاری از تماشاگران فیلم سینمایی ” خورشید ” این بازیگران با وجود سن و سال کم و همچنین آماتور بودن، بازیگران درجه یکی به شمار می آیند.
اما در ادامه گفت و گو با شمیلا شیرزاد را می خوانیم:
شمیلا اصالتا اهل افغانستان است، اما در ایران متولد شده و با پدر و مادر و خواهر بزرگ تر خود و ابوالفضل که دو سال و نیم از خودش کوچکتر است زندگی میکند.
او به گفته ی خودش یک سال دیر به مدرسه رفته و امسال به کلاس هفتم می رود، اما قطعا با حس و حالی متفاوت. «من قبلا مدرسه کودکان کار میرفتم و امسال هم همانجا میروم. بعد از اینکه در فیلم خورشید بازی کردم حس خیلی خوبی داشتم، دوستانم هم خوشحال بودند، اما من اصلا رفتارم را تغییر ندادم و خودم را برای آنها نمیگیرم چون کلا با دوستانم رابطه خوبی دارم و رفتارم تغییری نکرد. با این حال شرایط زندگی هم خودم و هم خانوادهام خیلی تغییر کرده و دیگر در خیابان کار نمیکنم، گرچه زندگی هنوز سختی دارد ولی من بعد از «خورشید» دیگر کار نکردم.»
شمیلا میگوید: «از این به بعد دوست دارم این راه را تا آخر ادامه دهم و به شیوهای دیگر کار کنم. دلم نمی خواهد به کار در مترو برگردم.»
او در میان صحبتهایش اشاره می کند که قبلا هم به بازیگری علاقه داشته و موقعیتهایی هم پیش آمده بود که به نتیجه نرسیدند. «بازیگری را خیلی دوست داشتم. چند بار قبلا در مترو خانمهایی مرا دیده بودند و به کارگردانشان معرفی کرده بودند. پیش چند نفر هم رفتم اما خبری نشد.»
آنطور که شمیلا از علاقه به بازیگری میگوید این تصور پیش می آید که حتما فیلم و سریال ایرانی که راحت تر در دسترس هستند، زیاد دیده و خیلی از بازیگران را هم باید بشناسد، اما پاسخ او غیرمنتظره است. «من خیلی فیلم میبینیم اما بیشتر فیلم هندی، برایم جذاب هستند و آنها را خیلی دوست دارم. همین فیلمها باعث شدند از بازیگری خوشم بیاید.»
وقتی حرف از بازیگران مورد علاقهاش میشود میگوید: «از بین ایرانیها قبلا خیلی زیاد پیگیر نبودم و دقت نمیکردم چه کسانی بازی میکنند، اما از هندیها امیرخان، شاهرخخان، سلمان خان و کاترینا کیت را خیلی دوست دارم. البته الان دیگر وضع عوض شده و هم فیلم های ایرانی را بیشتر میبینم و هم مهم است ببینم بازیگرانش چه کسانی هستند.»
به نظر میرسد او برای جبران فیلمهای ندیده ایرانی خیلی جدی شده است. «بعد از جشنواره فجر و فیلم خورشید روزی یک فیلم دانلود میکردم و میدیدم مثل «متری شیش و نیم» و «تنگه ابوقریب» که آن را ابوقَریب میخواند. وقتی میگویم این فیلم ها که مناسب سن تو نیستند میگوید: «من این فیلمها را بیشتر دوست دارم. هیچ وقت برایم مهم نبوده که فیلمی به سنم می خورد یا نه، چون فیلم دیدن را دوست دارم و ترجیح می دادم یک چیزی باشد که نگاه کنم.»
او با این حال تعریف میکند که اگرچه اهل تلویزیون و سریال نیست، گاهی کارتون تماشا می کرده که بیشتر سیندرلا و باب اسفنجی بودند و اشاره میکند که کار کردن در بیرون از خانه در نوع علاقهاش به فیلمهایی که با سن و سالش همخوانی ندارد اثر داشته است.
شمیلا که به تازگی از ونیز برگشته، از این اولین تجربه سفر خارجی خود خاطراتی شیرین دارد. «جشنواره ونیز خیلی خوب بود. عاشق پیراهنم شده بودم که طراح برایم آماده کرد. کسانی که مرا در خیابان میدیدند قلب نشان میدادند و میگفتند فیلم را دوست داشتند. خیلی مهربان بودند ولی دوست داشتم خودم میتوانستم با آنها صحبت کنم یا متوجه شوم چه میگویند. ابوالفضل هم دوست داشت بیاید ولی ناراحت نشد از اینکه نتوانست بیاید. فقط مدام زنگ میزد میگفت، چی میخوری؟ یک بار گفتم که مثلا خرچنگ میخورم و بعد هر بار میگفت برایم خرچنگ بیاور!»
او که از یاداوری این جملهها حسابی خندهاش گرفته، تاکید میکند: « ابوالفضل از من کوچکتر است ولی او هم خیلی دوست دارد بازی کند. اصلا اول او برای بازی در فیلم انتخاب شده بود. بعد مدیر آن ها گفته بود او یک خواهر هم دارد و یک روز که در مدرسه بودیم آقای مجیدی با چند تا از دوستانشان آمدند و مرا هم دیدند و این طوری انتخاب شدیم.»
شمیلا از روزهایی که در سینما تجربه کرده و تفاوتش با گذشته می گوید: «موقع فیلمبرداری صبح ها ساعت ۵:۳۰ تا ۶ بیدار میشدیم و میرفتیم سر صحنه و صبحانه میخوردیم و بعد هم گریم میشدیم تا عصر کار می کردیم. همه چیز آن روزها را دوست دارم حتی وقتی اشتباهی می کردم و کات می دادند. البته ناراحت میشدم ولی بعد دوباره امتحان میکردیم و خوب می شد.»
او اضافه میکند: «پارسال تابستان با داداشم در خیابانها کار میکردیم. سخت بود ولی یک جوری چاره می کردیم. گاهی هم با دوستانمان در همان خیابان بازی می کردیم و خوش می گذشت. اما تابستان امسال در قرنطینه بودیم و کارهای خانه را انجام می دادم. خانواده ام بعد از این اتفاق ها خیلی خوشحال شدند چون روی زندگی ما خیلی تاثیر داشت. خیلی دوست داشتم که یک اتفاقی بیفتد و مطمئن بودم که حتما می شود.»
شمیلا شیرزاد که درس و بازیگری را اولویت زندگی فعلی خود میداند، سودای بازیگری حسابی در سرش رفته است. «دوست دارم سال آینده این موقع سر فیلمبرداری باشم. قبل از کرونا خیلی زنگ میزدند ولی الان همه چیز کنسل شده. دوست دارم درسم را هم بخوانم ولی بازیگری را هم میخواهم ادامه دهم.»
این گپ کوتاه با این سوال تمام می شود که اگر به هر دلیلی نتواند بازیگر شود چه کاری را بیشتر دوست دارد و جواب او که با خندهای بلند و سرخوشانه همراه است نشان میدهد چرا شمیلا به فیلم های هندی علاقه دارد. «اگر بازیگری نشوم، دوست دارم خواننده شوم. وقتی آهنگ می گذارند من هم کنارش میخوانم. میگویند صدایم خوب است ولی اگر این هم نشد به خلبانی هم علاقه دارم. (میخندد) همه ش بچهگانه است، میدانم ولی باید تلاش کنم.»