خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب میتوانید خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر) را مطالعه کنید. با ما همراه باشید. کارگردان مطرح ترکیه Hilal Saral کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکیه ای را با نام زمهریر Zemheri نیز می شناسند. این سریال ترکی از ۱۵ ژانویه ۲۰۲۰ آغاز و آخرین قسمت آن در ۱۸ مارس ۲۰۲۰ نیز پخش شد. دوبله فارسی این سریال چهارشنبه شب ها ساعت۲۱:۳۰ از کانال شبکه امبیسی پرشیا پخش می شود.
خلاصه داستان سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)
فیروزه و ایاز هردو در رشته ی معماری تحصیل میکنند. هر دو خانواده های فقیری دارن و مجبورن که حواسشون به خانواده هاشون باشه و هرطوری میتونن ازشون محافظت کنن. ایاز فیروزه رو در دانشگاه میبینه و یک دل نه صد دل عاشق فیروزه میشه ولی از بخت بد یه روز در خیابون خواهر شخص ثروتمندی به اسم ارتان رو نجات داد و در حالیکه میخواست ثواب کنه کباب میشه و دختره دست از سرش برنمیداره و برادرش هم از نقطه ضعف ایاز که باباش بود استفاده میکنه و ایاز رو محتاج خودش میکنه و ایاز مجبور میشه فیروزه رو بدون حتی خداحافظی کردن ترک کنه و بره. فیروزه هم بعد از اون دلشو به روی عشق میبنده، دو سال بعد پدرش رو به جرم سهل انگاری در گزارش خرابی آسانسور که سبب کشته شدن ۱۳ نفر شده بود دستگیر میکنند، در حالیکه مقصر اصلی ارتان رئیس پدرِ فیروزه است، چون گزارش خرابی آسانسور درخواست رسیدگی رو بهش داده بود ولی فراموش کرده بود رسیدگی کنه. فیروزه برای این که بتونه مدرکی پیدا کنه که اثبات کنه پدرش درخواست رو داده با اسم بدل وارد شرکت ارتان میشه تا عدالت رو برقرار کنه و …
قسمت ۳۳ سریال ترکی زمستان سخت (زمهریر)
آیاز عصبی شده و به حیاط می رود. ارتان پیش او رفته و به او میگوید که از آنجا برود. سپس به عمد با حرفهایش در مورد فیروزه او را آزار می دهد. ایجلال از آمدن خانواده فیروزه ناراحت و معذب است و پیش مهمانان خود خجالت میکشد. او عالیه را بیرون آورده و از او میخواهد زودتر بروند. عالیه شاکی می شود و جواب ایجلال را میدهد. سپس موضوع را به ارتان میگوید. ارتان نیز از عالیه دفاع کرده و ایجلال عصبی می شود. الوان پیش فیروزه می رود و میگوید که میداند او بخاطر الوان با ارتان ازدواج کرده، اما او یاسین را خفه نکرده و نکشته است. فیروزه میگوید که از موضوع خبر دارد و ارتان عاشق اوست و ارتباطی به ماجرای الوان ندارد. در خانه، یاشار مقابل عکسهای کودکی فیروزه نشسته و با دیدن آنها گریه میکند و عکس ها را پاره میکند. شب بعد از تمام شدن مراسم و رفتن مهمانان، فیروزه به اتاق ارتان می رود و طبق قول ارتان که تا زمانی که فیروزه نخواهد به او نزدیک نمی شود، او را بیرون میکند. آیاز که نگران این مسأله است، با براق تماس میگیرد تا بتواند خبر بگیرد. او با شنیدن صدای ارتان که میخواهد در اتاق مهمان بخوابد، خیالش راحت می شود. صبح روز بعد، فیروزه و ارتان حاضر شده و به شرکت می روند. ارتان با دیدن آیاز در اتاق خودش جا میخورد و میخواهد او را بیرون کند. آیاز میگوید که او سهامدار شرکت است و سهم مهوش و عمویش را خریده است. ارتان به شدت عصبانی می شود و شرکت را به هم میریزد. کسی که به فاروق پول نزول داده بود، دم خانه آمده و پولش را میخواهد. فاروق از او مهلت میگیرد تا بتواند پول را تهیه کند.
یاشار بیرون می رود و با حرفها و کنایه های همسایه ها که تصور میکنند او در ازای آزادی خودش، دخترش را به ارتان داده است، به شدت ناراحت می شود. او پیش اوندر می رود و با او درد و دل میکند.اوندر با اینکه حقیقت را میداند به او چیزی نمیگوید. عالیه که از قبل بابت سند خانه پنهانی با ارتان هماهنگ کرده، به محضر می رود و وکیل ارتان خانه ای که را آنها ساکن هستند، به نام عالیه می زند. عالیه با خوشحالی به خانه برمیگردد.
براق آدرس خانه فیروزه را پیدا کرده و به آنجا می رود. سودا در خانه تنهاست و براق به او میگوید که برای بردن لباسهای فیروزه آمده است. او به اتاق فیروزه رفته و سریع همه جا را میگردد تا اثری از آیاز پیدا کند.سپس یک جعبه بزرگ قدیمی پیدا کرده و آن را با خود می برد. او همچنین انگشتر جواهر خودش را به سودا که از آن خوشش امده، میدهد. آیاز متوجه می شود که هالوک، نگهبان شرکت که اخراج شده بود، فوت کرده است. او و فیروزه به سمت خانه هالوک می روند تا شاید بتوانند زن او را برای شهادت دادن راضی کنند.