گلچین متن نوحه حضرت زهرا (س) جدید ۹۹
با رسیدن ایام فاطمیه ۹۹ مداحی و نوحه سرایی و سینه زنی در مراسم عزای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شوری دیگر مییابد. در این مطلب گلچینی از متن نوحه حضرت زهرا (س) را به همراه دو فایل صوتی حاج محمود کریمی گردآوری کرده ایم که میتوانید از این نوحه و مداحیها برای مجالس عزای حضرت زهرا استفاده کنید.
متن نوحه حضرت زهرا
بیش از این سوختن نمی خواهم
گریه بر خویشتن نمی خواهم
مده زحمت به بازویت مادر
به خدا پیرهن نمی خواهم
درد داری تو استراحت کن
نیمه شب آب، من نمی خواهم
ای که غم دیده از وطن هستی
بعد از این من وطن نمی خواهم
فکر عریانی مرا کم کن
غرق در خون کفن نمی خواهم
وقت قتلم میا سوی گودال
وقت کشته شدن نمی خواهم
تو ببینی که شمر می آید
از تو بر سر زدن نمی خواهم
روی تو سایه ای کبودین داشت
سر سالم به تن نمی خواهم
شاد کن جان من که غمگین است
رحم کن بر دلم که مسکین است
روز اول که دیدمت گفتم
آن که روزم سیه کند این است
نکشد کس کمان عشق با زور
عشق شاه همه سلاطین است
بی رخت دین من همه کفر است
با رخت کفر من همه دین است
گه گهی یاد کن به دشنامم
سخن تلخ از تو شیرین است
بنوازی و پسش بیازاری
آخر ای دوست این چه آیین است
روز اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را هنر آموخت مرا مجنون کرد
فایل صوتی حاج محمود کریمی بیش از این سوختن نمی خواهم
⚑⚑⚑⚑⚑
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که ناله ی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برای کشتن مادر بلند شد
در را شکست او ، کمر شیعه را شکست
طوری که وای وای پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند ناله ی حیدر بلند شد
با این همه همین که علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریه ی در آه میخ را
زینب گریست داد برادر بلند شد
کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریه ی دختر بلند شد
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد
«حسن لطفی»
دانلود نوحه حضرت زهرا حاج محمود کریمی
فاتح خیبر خداحافظ
میرود فاطمه از دنیا
واویلا واویلا واویلا
خانهداری میکند زینب
او بود نایبه الزهرا
واویلا واویلا واویلا
یاور بییاورت بودم
تو پس از من میشوی تنها
واویلا واویلا واویلا
در قنوت شب دعایم کن
چون دعایت میرود بالا
واویلا واویلا واویلا
پس چرا در خانه بنشستی
زور بازویت چه شد مولا
واویلا واویلا واویلا
با حسینم مهربانی کن
تشنه خوابش نبرد شبها
واویلا واویلا واویلا
بهر من قرآن بخوان مولا
در دل شب مخفی از اعدا
واویلا واویلا واویلا
«غلامرضا سازگار»
⚑⚑⚑⚑⚑
مادر یه وقتایی چرا مضطرب و بی تاب میشی
داری چرا مثل یه شمع لحظه به لحظه آب میشی
من زینبم جون بر لبم به داغ عشقت اسیرم
مثل اونا که پیر شدن دستات می لرزه ،بمیرم
جسم و جان و روح من/مادر مجروح من
وامصیبت وا اُمّا…
گواه داغ دلمه این بارون اشکای من
من و ببخش گفتم اگر که موهام و شونه بزن
تویی که تو عُمر کمِت خیلی مصیبت ها دیدی
دستت بالا نیومد و از من خجالت کشیدی
رُخ کبود و خمیده/میشی آخر شهیده
وامصیبت وا اُمّا…
خیلی داری درد میکشی مادر این و خوب میدونم
با چادر خاکی دارم نماز حاجت میخونم
غلاف و سیلی و آتیش،جنایت دشمن دین
یادم نمیره لحظه ای که افتادی روی زمین
یار و یاور بابا/گل پرپر بابا
وامصیبت وا اُمّا…
⚑⚑⚑⚑⚑
مادرم نیمه جونه، می دونم نمی مونه
نیمه جونه ولی از جا پا شده کار خونه کنه
می شینه تا بار آخر موهای منو شونه کنه
می لرزه دست مادرم، می لرزه چشمای ترم
ای خدا من دخترم (۲)
مادر (۶) مادر مادر وای مادر (۲)
نفس آخریه، کبوتر سفریه
مادر من واسه رفتن آروم آروم آماده می شه
آسمونِ یه نمازش پر و بال سجاده می شه
گفتم ای سرو قد کمون، امروزم مادر جوون
جون من پیشم بمون (۲)
مادر (۶) مادر مادر وای مادر (۲)
آتیش سوز صدام می گیره دل بابام
بدون تو تو مدینه دیگه بابا یاری نداره
ندیدم من تا حالا که سرشو رو زانوش بذاره
تا بسته است دست ذوالفقار، می مونه زار و بیقرار
حیدر و تنها نذار (۲)
مادر (۶) مادر مادر وای مادر (۲)
⚑⚑⚑⚑⚑
از نهاد علی خیزد این زمزمه
کشته شد بیگناه، محسن فاطمه
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
نخل گلزار وحی فضه را زد صدا
میوهاش با لگد شد ز شاخه جدا
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
یا محمد ز خاک سر برآر و ببین
پاره پیکرت گشته نقش زمین
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
جای یاری به من یاورم را زدند
دست من بسته بود، همسرم را زدند
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
همسرم را در این آستانه زدند
با چه جُرمی به او تازیانه زدند
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
تربتت را به اشک شستشو میکنم
بی تو مرگ از خدا آرزو میکنم
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
شمعم و بین جمع بیصدا ماندهام
تو چرا رفتی و من چرا ماندهام
فاطمه، فاطمه، فاطمه، فاطمه
«حاج غلامرضا سازگار»
⚑⚑⚑⚑⚑
اسماء دل همه بی تابه
اسماء نگو مادرم خوابه
اگه که خوابه پس چرا نفس نمیکشه
دیگه از این به بعد رو موهام دست نمیکشه
دیگه دلم آروم نداره
یکی بره کمک بیاره
مادرم از دستم رفت
وای مادر وای مادر (ای وای مادرم)
ای وای چرا صورتش زرده
ای وای چرا بدنش سرده
چرا یه پارچه ی سفید کشیده رو تنش
نمی دونم آخه چیه این خون رو پیراهنش
بگو همین حالا داداشم
دیگه برن بگن به بابام
مادرم از دستم رفت
وای مادر وای مادر (ای وای مادرم)
اسماء دل همه بی تابه
اسماء نگو مادرم خوابه
اگه که خوابه پس چرا نفس نمیکشه
دیگه از این به بعد رو موهام دست نمیکشه
بابا رسیده دم خونه
دیده که پر غم خونه
غریبونه حالا نشسته پیش مادر رو
میگه که فاطمه بده جواب حیدر رو
می سوزم از آتیش آهش
دیگه میخونم از نگاهش
مادرم از دستم رفت
«مداحی مهدی میرداماد»
⚑⚑⚑⚑⚑
لحظه آخر است/ گریه کن یا علی
تا نرفتی ز دست/ گریه کن یا علی
ای غریب وطن / گریه کن بهر من(۲)
بر جوانی من / گریه کن یا علی
بر حسین و حسن / گریه کن یا علی
ای غریب وطن / گریه کن بهر من
این سکوتت به جان / آتشم می زند
گریه کن تا به دل / عقده ات بشکند
ای غریب وطن / گریه کن بهر من
آه من بر جگر / بغض تو در گلو
من نگفتم به تو / تو به زهرا بگو
ای غریب وطن / گریه کن بهر من
لحظه آخره / عمر زهرای توست
سوی جنت روان / یار تنهای توست
ای غریب وطن / گریه کن بهر من
دشمنان خدا / متحد آمدند
پیش چشمان تو / همسرت را زدند
ای غریب وطن / گریه کن بهر من
آتشت بر جگر / ناله ات تا خداست
پس چرا یا علی / گریه ات بی صداست
ای غریب وطن / گریه کن بهر من
«غلامرضا سازگار»
⚑⚑⚑⚑⚑
قدّم نمیرسه خودمو سپر کنم
ای کاش می شد برم بابامو خبر کنم
نامرد! بگو با یه زن آخه دعوا چرا
نامرد! اگه میزنی بی محابا چرا
نمی بینی چشمایِ تَرَمو
بسه دیگه کُشتی مادرمو
آبرومُ بردی پیش بابام
چطوری بلند کنم سرمو
دستت آخه مگه نمی دونی سنگینه
می بینی مادرم جایی رو نمی بینه
نامرد تو که سیلیِ بی هوا میزنی
نامرد به سینه اش دیگه چرا پا میزنی
اومدی جلو با داد و هوار
چطوری زدی که خورد به دیوار
نامه رو گرفتی و حالا از
سر راهمون نمیری کنار
نمی بینی چشمای تَرَمو
بسه دیگه کُشتی مادرمو
آبرومُ بردی پیش بابام
چطوری بلند کنم سرمو
هرچی تو این کوچه،که داره سرم میاد
بدتر تو کربلا سَرِ خواهرم میاد
امروز یه نفر فقط جلویِ مادرِ
فردا ولی دخترش وسطِ لشگرِ
یتیما تو شعله گیر می کنن
سه ساله ی ما رو پیر می کنن
برادرمو که سر می بُرن
خانواده اش و اسیر می کنن
وای… حسین حسین
⚑⚑⚑⚑⚑
خواب در چشمان یثرب آمده
مردمش خود را به خوش خوابی زده
باد سرد درد بین کوچه ها
هوهوی شبگرد بین کوچه ها
احتضار از راه مخفی آمده
رد شد از زیر در آتش زده
در میان خانۀ مولا چه بود
باغبان بود و گل یاس کبود
بانوی لولاک روی بسترش
سر نهاده روی پای رهبرش
قابض الارواح با روح الامین
نوحه می خوانند بر بانوی دین
مرغ شب فریاد هوهو میزند
شب کنج حجره سوسو میزند
سایه ای بروی دیوار گلی است
سایۀ لرزان مولایش علی است
زانویی زیر سر بانوی خود
در بغل دارد دگر زانوی خود
چشم دارد بر نگاه فاطمه
شعله میگیرد ز آه فاطمه
ناله ای آرام می آید به گوش
می رود از هوش و می آید به هوش
هر زمانی چشم خود را باز کرد
با زبان دل سخن آغاز کرد
کای همیشه همنشین فاطمه
ای امیرالمومنین فاطمه
ای که بر ارض و سماء هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
آنکه باید این چنین باشد منم
آنکه باید شرمگین باشد منم
خواستم یاری کنم اما نشد
بند حزن از دستهایت وا نشد
کار من از تو حمایت بود و بس
از رضای تو رضایت بود و بس
من وِلایت را به جان دارم علی
روی بازویم نشان دارم علی
تو ولی داوری مولای من
بر دو عالم سروری مولای من
فاتح بدر و حنین و خیبری
تو وصی مصطفایی، حیدری
گردش آرام آرام نگات
کرده ترسیم مدار کائنات
ای پناه جان احمد در احد
فاطمه آن روز مدیون تو شد
⚑⚑⚑⚑⚑
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
تو و عزم سفر، من و این زمزمه، مرو یا فاطمه
چهها دیدی که دل، بریدی از همه، مرو یا فاطمه
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
***
شکسته آیینهی من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
غم تو در سینهی من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
گل نیلوفری، تو یار حیدری، مرو یا فاطمه
ببین غوغا شده، علی تنها شده، مرو یا فاطمه
ستارهی انور من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
امید و همسنگر من، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو، زهرا زهرا مرو
⚑⚑⚑⚑⚑
مـــــدینه شـــد گـُل یاسَت کجا نیلوفری
کدامین کوچه دارد داغ مـرگ مادری
مـــــدینه در کــــجاست، مــزار فـاطـمه
کـــجا گــــشـته خـــزان، بـهار فـاطـمه
فـاطـمه، فـاطـمه، فـاطـمه
مدینه کوچه هایت بــوی زهـرا می دهد
نشان از غربت شبهای مـولا می دهد
مـــــدینه در کــــجاست، مــزار فـاطـمه
کـــجـا گــشتـه خـــزان، بــهار فـاطـمه
فـاطـمه، فـاطـمه، فـاطـمه
مــدینه در کدامین کوچه زهـرا را زدند
کجا در پیش طفلان یار مولا را زدند
مـــگر آنــجا علی، دو دستش بسته بود
کــه زهـــرا نـــالــه دلــش آهسته بود
فـاطـمه، فـاطـمه، فـاطـمه