خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی قهرمان + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.
خلاصه داستان سریال قهرمان
فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…
قسمت ۷۲ سریال ترکی قهرمان
الیف سراغ فیرات می رود و به او می گوید که یامان در بیمارستان به او هم در مورد جای پول ها گفته بوده و حالا می خواهد او را به آن آدرس ببرد. فیرات هم قبول می کند. دومان که از دور انها را زیر نظر دارد تعقیبشان می کند. وقتی نسلی برای دیدن کرم به خانه ی سونا می رود. سونا با نگرانی به او می گوید که بیشتر مراقب کرم باشد و حتی تمرین را هم انجام ندهند چون برای کرم خطرناک است. نسلی می گوید که نمی تواند کرم را از تمرین منع بکند چون روحیه اش خراب می شود. سونا می گوید: «تنها چیزی که برای اون تو این شرایط خوبه، استراحت کردنه. چیزی که بهش میگی امید ممکنه یه عمر اونو چلاق نگه داره.. ازت خواهش میکنم دیگه اجازه نده کرم خودشو تو ریسک بندازه. » نسلی هم با ناراحتی به اتاق کرم می رود و وقتی شور و شوق او برای تمرین را می بیند نمی داند چه بگوید. الیف فیرات را به باشگاه یامان می برد و می گوید که آدرس پول ها همینجاست اما نمی داند که کجا باید دنبال پول ها بگردند. فیرات به یاد حرف یامان می افتد که به او گفته بود: زادگاهت پنهات خونه ت مملکتت این رینگه… دار و ندارت همینجاست… فیرات هم با هیجان رینگ را نشان الیف می دهد و خوب زیر آن را می گردد و متوجه کیسه های بوکس می شود و وقتی داخل ان را نگاه می کند با مقدار زیادی پول مواجه می شود. دومان هم که یکی از افرادش را فرستاده تا سر و گوشی آب بدهد، متوجه جای پول ها می شود و این را به تانسل خبر می دهد.
فیرات که از دیدن آن همه پول شوکه شده به الیف می گوید: «این پول میتونه همه مشکلات مارو حل کنه اما از طرفی پشت این پول خون و آه و چشم مردم خوابیده… » الیف نمیداند چه بگوید و بعد به فیرات می گوید که می خواهد چیزی به او بگوید اما همان موقع بچه های باشگاه از راه می رسند و حرف الیف ناتمام می ماند. فیرات از او می پرسد که مسابقه را برایش جور کرده است یا نه؟ الیف می گوید که بدون تانسل این کار خیلی سخت است و فیرات اصرار می کند که اصلا نمی خواهد تانسل در این کار باشد. دومان به تانسل می گوید که الیف در تلاش است تا برای قفقاز مسابقه جور کند. تانسل پوزخندی می زند و می گوید: «اعتبار الیف تو دنیای بوکس به خاطر اسم باباش هیچه! اون نمیدونه که تا من نخوام نمیتونه هیچ مسابقه ای رو پیش ببره! » کمی بعد هم تانسل به بکیر می سپارد که برای ظفر مسابقه ی مخصوصی تدارک ببیند و می گوید: «میخوام مسابقه ای باشه که زندگی ظفرو عوض میکنه! » فیرات به سونا زنگ می زند و می گوید که به دیدنش بیاید تا حرف مهمی را به او بگوید. فیرات در مورد پول ها می گوید و این که نمی خواهد از انها استفاده کند اما دلش می خواهد نصف پول را به نیت بچه هایی مثل گونش که بیماری دارند صرف کند و نصف دیگر را به خانواده ی شهدا بدهد! سونا به خاطر این تصمیم او و دل مهربانش لبخند می زند.. همان موقع هم الیف بعد از این که تصمیم خودش را گرفته به سونا پیام میدهد که همین امروز از زندگی فیرات بیرون می رود و سونا از این بابت هم خوشحال می شود و چیزی به فیرات در این مورد نمی گوید.
سرهات و موجلا دوباره به فیرات می گویند که بهترین کار این است که به آرتوین برگردند. فیرات می گوید که لازم به رفتنشان نیست چون تانسل دیگر مقابل آنها قرار نمی گیرد. اما آن ها تصمیمشان را گرفته اند. موجلا کلید خانه ای که فیرات برایشان خریده بوده را به دست فیرات می دهد و می گوید: «من تو یه خانواده ی بدون آرامش بزرگ شدم و نمیدونستم عشق چیه. با وجود سرهات بود که من فهمیدم عشق چیه و آرامش چه معنایی داره… من قدر عشقو نمیدونستم… » او در حالی که اشک می ریزد می گوید: «داداش بخشش مال بزرگاست. تو بزرگی کن و منو ببخش. » فیرات هم او را در آغوش می گیرد. خبر مسابقه ی بنجامین دوکا با فیرات در همه ی فضای مجازی پخش می شود. او یکی از بزرگترین بوکسورهای دنیا است و فیرات با دیدن مصاحبه ی او خوشحال می شود و به الیف که مشغول جمع کردن وسایلش است زنگ می زند و از او با خوشحالی به خاطر این مسابقه تشکر می کند. الیف لحظه ی اخر یادداشتی برای فیرات می گذارد و بعد تصمیم می گیرد برای خداحافظی به باشگاه برود. تانسل و دومان منتظر هستند تا فیرات هم از باشگاه برود تا داخل انجا شده و پول ها را بردارند. فیرات مشغول تمرین است که الیف به دیدنش می رود. فیرات با هیجان به او می گوید: «اگه بتونم کمر قهرمانیو بردارم. قول میدم با هم بریم سر قبر استاد یامان. از موقعی که اومدی تو زندگیم پیشم بودی و پشتیبانم بودی… رفتن و پشیمونی نداریم. قول؟ الیف در حالی که بغض کرده می گوید قول و به سونا پیام می دهد: هیچ جا نمیرم سونا. فیرات رو خیلی دوست دارم و حاضرم برای اون مبارزه کنم! سونا با دیدن این پیام تعجب می کند و به فکر فرو می رود.