خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی اسم من ملک + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹۱ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.
خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک
نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …
قسمت ۹۱ سریال ترکی اسم من ملک
آلپای سر میز صبحانه به فوندا میگوید که میخواهد با بچه ها صبحت کند و دل دفنه را به دست بیاورد و کرم را راضی کند تا به خاطر آینده خودش به تیم ملی آدانا برود. او سپس به فوندا میگوید که محض احتیاط به پولهای قرارداد کرم دست نزند.
ملک در مورد رفتنشان به آدانا به نفیسه میگوید. وقتی اونزیله به خانه ملک می رود، با دیدن چمدانهای میتات متوجه می شود که او به آنجا رفته است و خوشحال می شود. کرم و دفنه از رفتارهای اونزیله از علاقه او به میتات با خبر شده اند. در خانه نفیسه بابت رفتارهای اونزیله به بیهان هشدار میدهد. بیهان میگوید که گویا زینال به اونزیله علاقه دارد و بهتر است هرچه سریع تر او را به خواستگاری بفرستند تا اونزیله ازدواج کند.
آلپای دم خانه ملک می رود تا با بچه ها حرف بزند. آنها هر دو از دیدن آلپای عصبانی می شوند. آلپای با پشیمانی به دفنه توضیح میدهد که از نیت و بیماری عدنان خبر نداشته و تصور میکرده که آنها به هم علاقه دارند. سپس از دفنه معذرت خواهی میکند. با این حال دفنه او را نمیبخشد و از او میخواهد که از آنها فاصله بگیرد.
ملک به کارگاه می رود و با خلیل و میرزا در مورد رفتنش به آدانا صحبت میکند. آنها بابت رفتن ملک ناراحت می شوند زیرا تازه با خرید کارگاه برنامه های جدیدی داشتند. ملک میگوید که این کار به صلاح زندگی او و بچه هاست و آنها نیز دنبال کار جدیدی میگردد.
کرم به بازارچه می رود تا با سیدعلی صحبت کند. سیدعلی میگوید که به حساب کارتی که دست کرم است پول واریز میکند. سپس ملک و دفنه را به او میسپارد. کرم نگران نتیجه دادگاه و وضعیت حضانت سیدعلی است زیرا میداند که دل ملک پیش اوست.
جومالی هنگام رفتن کرم، حرفهای او و محمود را می شنود و متوجه رفتن کرم به آدانا می شود.