حکایتی جالب از زن پرخور و گربه گوشت ندیده
در این مطلب حکایتی جالب از زن پرخور و فریبکار خواهید خواند که دستش برای همسرش رو شده است . در ادامه خواهیم خواند که مردی زن فریبکار و حیلهگری داشت. مرد هرچه میخرید و به خانه میآورد، زن آن را میخورد یا خراب میکرد. مرد کاری نمیتوانست بکند. روزی مهمان داشتند مرد دو کیلو گوشت خرید و به خانه آورد. زن پنهانی گوشتها را کباب کرد و با شراب خورد.
مهمانان آمدند. مرد به زن گفت: گوشتها را کباب کن و برای مهمانها بیاور. زن گفت: گربه خورد، گوشتی نیست. برو دوباره بخر. مرد به نوکرش گفت: آهای غلام! برو ترازو را بیاور تا گربه را وزن کنم و ببینم وزنش چقدر است. گربه را کشید، دو کیلو بود. مرد به زن گفت: خانم محترم! گوشتها دو کیلو بود گربه هم دو کیلو است. اگر این گربه است پس گوشت ها کو؟ اگر این گوشت است پس گربه کجاست؟
بیشتر بخوانید :