خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۱۵۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۱۵۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۱۵۴ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

پدرخوانده رویا وقتی میبینه همه چیز خوب پیش میره و هیچ مخالفتی از طرف هان نیست بهش میگه خانومم بفهمه که میخوایم با شما شریک بشیم خیلی خوشحال میشه. طرفدار کلونی های شرکت شماست حدود ۳۰ تایی داره. هان که قبلا به اتاق خواب آنها رفته بهش میگه مطمئنین؟ ۳۰تا ندیدم. پدرخوانده رویا جا میخوره و ازش می پرسه که منظورش چی بوده؟ هان حرفشو عوض میکنه و میگه فکر نکنم مدل کلونی های شرکت ۳۰تا بشه. پدرخوانده رویال تک خنده میکنه و میگه آهان منم کلی گفتم یه عددی همینجوری گفتم سپس به هان میگه برای این شراکتموم جشن بگیریم و همتون شام مهمون من. همه موافقتشان را اعلام می‌کنند ولی هان میگه شراکتی این وسط نیست. پدرخوانده رویا ازش میپرسه دلیلش چیه؟ واسه چی؟ تا الان که همه چیز خوب پیش می رفت؟ هان بهش میگه من با آدم های بی شرف کار نمیکنم همراه های پدرخوانده رویا به هان میگن این چه طرز حرف زدنه؟ پدرخوانده رویا به هان میگه به تو حق میدم حال خوبی ندارید شنیدم چند وقت پیش همسرتون را از دست دادید طبیعیه.

هان با عصبانیت بهشون میگه گمشین از اتاقم بیرون و آنها را از شرکت بیرون میکنه. اسد و گلبن به آزمایشگاه می روند تا آزمایش‌های عقد را بگیرند اما گلبن نمیتونه خون بده و آنجا را روی سرش میزاره و مخالفت می کنه. اسد تمام سعیش را می کند تا او را آرام کند تا گلبن بتونه خون بده اما گلبن مقاومت میکنه و میگه من نمیتونم خون بدم نمیشه یه راه دیگه ای باشه به جای خون دادن. هر سری که نمونه گیر بهش نزدیک میشه داد میزنه و بهش میگه از من فاصله بگیر نمونه گیر کلافه میشه و بهش میگه اگه خون نمیدین برین بیرون. منتظرن بقیه بچه ها صدای جیغ شما را می شنوند می ترسند و از آنجا بیرون میره. به اسد میگه به هان زنگ بزن اون میتونه منو آروم کنه اسد هم به هان میگه تا به اونجا بره. بایرام به صفیه زنگ میزنه و میگه اومدن آزمایشگاه به احتمال زیاد اومدن آزمایش عقد را بدن. صفیه به بایرام میگه اون تو کل عمرش سوزن از نزدیک ندیده تو تلویزیون میبینه کانالو عوض میکنه نمیتونه خون بده. همین شاید باعث بشه که منصرف بشه همون موقع بایرام با تعجب به صفیه میگه آقا هان هم همین الان رفتن آزمایشگاه صفیه یاد حرفهای مادرش میافته و با تعجب به خودش میگه یعنی هان هم خبر داشته؟ فقط به من چیزی نگفتند!

و حسابی حالش گرفته میشه. هان پیش گلبن میره و او را دلداری میده و میگه چرا اومدید اینج؟  اسد بهش میگه به خاطر عقد دیگه باید آزمایش بدیم هان میگه واسه اون که خیلی وقت دارین هنوز تا ازدواج کلی مونده و سعی میکنه گلبن را از آنجا بیرون ببره اما اسد بهش میگه نه تصمیم گرفتیم مثل شما سه روز دیگه ازدواج کنیم. هان مخالفت می کنه و میگه شماها دیوونه شدین؟ میدونین میخواین چیکار کنین؟ گلبن بهش میگه هان میخوایم همون کاری بکنیم که خودت کردی هان بهش میگه من با تو فرق می کنم گلبن من مثل تو رویای ازدواج تو سرم نداشتم، خودتو یادت بیار از بچگی منو میفرستادی تا مجله های عروس برات بگیرم تو همیشه تو سرت مراسم عروسی بزرگ و باشکوه بود گلبن بهش میگه اسد گفته لباس عروس میپوشم هان به اسد میگه تو اینارو تو سرش کردی؟ اسد میگه چاره دیگه ای نداریم هان کاری نمیتونیم بکنیم. هان بهش میگه پشیمون میشین ولی حالا که تصمیم گرفتین پنهانی ازدواج کنین خودتون از پس این مشکل هم بر بیاین.

گلبن از هان میخواد تا کمکش کنه و به هان میگه من می خوام که خون بدم و ازش خواهش میکنه که کمکش کنه. هان وقتی تصمیم قطعی گلبن را میبینه دستش را می‌گیرد و براش آهنگی که همیشه از بچگی می‌ترسید و او با صفیه واسش می‌خواندند را میخونه. نمونه گیر خون را میگیره بعد به گلبن میگه تموم شد. گلبن میخنده و میگه من که چیزی نفهمیدم اصلا درد نداشت و با ذوق بیرون میره و به اسد میگه که موفق شدم. شب گلبن با هان به خونه میرن و صفیه از هان و گلبن میپرسه که روزتون رو چه جوری گذراندید؟ و با کنایه باهاشون حرف میزنه در آخر از گلبن میپرسه که با اسد حرف زده یا نه! چه تصمیمی گرفتید!

پشیمون شده یا نه؟ گلبن میگه پشیمان نشده قرار شده تا زمانی که من خوب نشدم ازدواج نکنیم. صفحه که ماجرا رو میدونه چی به چیه تایید میکنه و بعد از رفتن هان بهش میگه تو هنوز هیچی درباره اسد نمیدونی. نمیدونی تو اوقات فراغتش چیکار میکنه از چه چیزی خوشش میاد از چه چیزی بدش میاد؟ غذای مورد علافه اش چیه سایز کفشش چنده؟ اینا خیلی مهمه خدایی نکرده کارتون به طلاق کشیده نشه! گلبن میترسه و تو فکر فرو میره صفیه بهش میگه حالا اشکالی نداره تا عروسی خیلی وقت هست کم‌کم شروع میکنین به شناختن همدیگه. بعد از رفتن صفیه گلبن استرس میگیره و با خودش میگه وقت زیادی ندارم و می خواد به اسد زنگ بزنه که همان موقع خودش به گلبن زنگ میزنه. گلبن شروع میکنه به سوال پرسیدن از اسد. هان آنیل را  به واحد خالی طبقه پایین میبره و بهش میگه اینجا رو واست آماده کردم و ازش میپرسه که چرا کاروان نمیمونه؟ آنیل بهش میگه یه نفر خونه نداشت دادم به اون. گلبن به صفیه میگه غذای مورد علاقه اسد نخود فرنگی با گوشته. صفیه بهش میگه تو که بلد نیستی درست کنی!

گلبن استرس میگیره و میگه حالا من باید چیکار کنم؟ صفیه بهش میگه میخوای امشب غذا رو درست کن تا زمانی که ازدواج می کنی همه چیز را یاد گرفته باشی. از آنجایی که گلبن نخود فرنگی را دونه ای میشوره حسابی خسته میشه. بالاخره غذا آماده میشه صفیه تو یه فرصت زیر غذای گلبن را تا آخر زیاد میکنه تو بسوزه. وقتی گلبن بر میگرده به آشپزخونه بوی سوختگی می فهمه و حسابی حرص میخوره و میگه حتی عرضه غذا درست کردن ساده هم ندارم صفیه بهش میگه اشکالی نداره عروسیت که فردا نیست تا وقتی که بخوای عروسی کنی تمام غذاهارو یاد میگیری. سر میز شام همگی باخوردن یک قاشق غذا دیگه نمیتونن ادامه بدن. حکمت به قلب من میگه اگه میخوای اسد طلاق نگیره دیگه هیچ وقت این غذا رو واسش درست نکن و با نریمان به خانه اوکشان می روند تا آنجا غذا بخورن. هان هم بلند میشه و میگه مثل اینکه امشب باید گرسنه بخوابم…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا