ُ خلاصه داستان قسمت ۷۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۹ فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل پنجم این سریال پر طرفدار از شبکه جم سریز در ساعت ۱۱ و از شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام ، طلعت بولوت ، نسرین جواد زاده و… این روزها از شبکه جم سریز و جم تی وی در حال پخش است.
قسمت ۷۹ از فصل پنجم سریال ترکی سیب ممنوعه
کومرو مدام ازگی را صدا میزنه اما جوابی نمیشنوه با عصبانیت به آشپزخانه میره و بهش میگه چرا هرچی صدات میزنم جواب نمیدی؟ چرا در آشپرخونه را بستی؟ ازگی بدون اینکه برگرده سمتش میگه نشنیدم! آیسل سریع میگه درو بستیم که بوی غذا نیاد بیرون داریم غذا درست میکنیم. کومرو مشکوک میشه و میگه چرا برنمیگردی؟ که وقتی آیسل برمیگرده میبینه که زیر چشمش کبوده، کومرو جا میخوره میکه این چیه دیگه؟ چیشده؟ آیسل سریع میگه کار اون شوهر بیشرفشه! کومرو جا میخوره و میگه اون کتکت زده؟ سپس باهاش دعوا میکنه و میگه هرچه سریع تر ازش طلاق میگیری ازگی ازش طرفداری میکنه و میگه نه خانم عصبی شد یهو این کارو کرد خودش خیلی پشیمونه! کومرو دلیلشو میپرسه که ازگی میگه میخواست تمام سکه هایی که تو عروسی بهمون کادو دادن را بفروشه وقتی مخالفت کردم باهم دعوا کردبم بعد عصبی شد از طرفی هم مست بود کتکم زد ولی بعدش خیلی پشیمون شد. کومرو میگه کسی که یکبار همچین کاری میکنه قطعا بعدا هم این کارو میکنه واست وکیل میگیرم همه کاراشو خودم میکنم تا اون موقع هم همینجا میمونی باید ازش جدا بشی همینی که گفتم! آیسل میگه والا منم بهش میگم خانم ولی گوش نمیکنه! ازگی مقاومت میکنه و دلیل و برهان میاره واسه این کار شوهرش، کومرو کلافه میشه و میگه هرکاری میخوای بکنی بکن ولی اینو بدون که بزرگترین اشتباه زندگیته و با عصبانیت از اونجا میره.
کومرو در حال غر غر کردنه که اکین میشنوه و میگه باز چی تورو عصبانی کرده داری غر میزنی؟ کومرو میگه درباره ازگیه! شوهرش کتکش زده اونا فقط چند ماهه که ازدواج کردن اگه از الان اینجوریه بعدا چی میشه دیگه!؟ اکین جا میخوره و میگه چی؟ کتکش زده؟ حالا چیکار میکنه؟ شکایت کرده ازش؟ ازگی میگه نه بابا چه شکایتی! کلی باهاش حرف زدم ولی انگار نه انگار! همش میگه نه دوسم داره عاشقمه ناراحت بوده، من نمیدونم این چجور عشقیه آخه! اکین میگه برم باهاش حرف بزنم، کومرو میگه به ما ربطی نداره ناراحت شدم بهش گفتم باید چیکار کنه اما خودش باید تصمیم بگیره، اکین میگه حالا منم باهاش حرف بزنم ضرر نداره که! اندر در خانه در حال حاضر شدنه که به سر قرار با چاتای بره و به جانر میگه هنوز تو شوک جسارت چاتایام! سپس وقتی میبینه هرجا میره جانر هم پیشش میره میگه چی میخوای بگی ؟ چیشده؟ جانر میگه نشد تو یه چیزیو زود نفهمی! خواستم تو این روزا که من همش رستورانم غمزه هم کلاساش تعطیله باهاش وقت بگذرونی مثلا یه رستوران برین، اندر اول قبول نمیکنه اما بعد بهش میگه باشه بگو فردا صبح زود بیاد بهش بگم چجوری رفتار کنه بعدش ناهار بیاد باهام با اعضاء انجمن وقت ناهار دارم جانر خوشحال میشه. اکین پیش کومرو میره و میگه با ازگی حرف زدم اما با جون و دل از شوهرش طرفداری میکنه کومرو میگه عزیزم کافی نیست به نظرت؟ الان چند ساعته داریم درباره ازگی حرف میزنیم!
اکین میگه من درباره این موضوع ها خیلی حساسم کومرو میگه منم ناراحت شدم ولی خوب کاری از دست ما برنمیاد! اکین میگه من کلا نمیتونم ببینم به یه موجود زنده بی دفاع اینجوری ظلم کنم! کومرو سپس به اکین میگه درباره این موضوع گذشته یا خاطره ای داری که انقدر میریزی بهم؟ تا دربارشون حرف نزنیم نمیتونیم حلش کنیم! اکین میگه میدونم ولی نمیخوام درباره اش حرف بزنم چون چیزی این وسط عوض نمیشه! بعد از کمی حرف زدن اکین میگه این یه تنبیه بود از طرف پدرم هم من هم مادرم کومرو ناراحت میشه و دیگه چیزی نمیگه اکین به سر قرار با چاتای و اندر میره. چاتای بهشون میگه بچه ها من فقط میخواستم همه مخصوصا کارکنان شرکت روی واقعی دوعان را ببینن بالاخره وقتی به جایی برسیم که روبروی هم باشیم به جای اینکه سمت قدرت برن درستی واسشون مهمتر باشه. اندر میگه درسته سپس به اکین میگه ما برای اینجایی که هستیم خیلی زحمت کشیدیم و اجازه نمیدیم به راحتی از دستمون در بیارن چاتای تایید میکنه و به اکین میگه تو خیلی محسوس سمت ما نباش بالاخره رابطه ات با کومرو خراب نشه اکین میگه خیالت راحت خانواده کومرو منم خودش هم میدونه که پدرش سرگرمه ییلدیزه. جانر خواهرش اندر را صدا میزنه تا پیشش بره. جانر میگه آبجی همونجوری که خواستی از تمام جهات عکس گرفتم اندر میگه عالیه حالا برو بده به خبرنگارها و بگو داریم جشن میگیریم و میخنده برمیگرده سر میزشان.
همان موقع غمزه به اونجا میاد و با دیدن جانر همدیگر را با لقب هایی که گذاشتن واسه هم، همدیگر را صدا میزنن که امیر چندشش میشه جانر میگه وقتی دوست دختردار شدی اون موقعتو میبینم. غمزه بهش میگه تو واسه رابطه مشاوره های خوبی میدی ولی خودت توش موفق نیستی امیر میگه مربی ها وارد بازی نمیشن. جانر درباره قرار شامش برای فردا شب با اندر بهش میگه که غمزه استرس میگیره و میگه میشه منتفیش کنی؟ من هول میکنم نمیتونم جانر میگه بد میشه اینجوری فکر میکنه داری فرار میکنی. سپس غمزه میگه خیلی هیجان زده شدم پس فردا تو اینجا نباش که کمتر هول کنم. سر میز شام از کومرو میپرسن که شوهرت کجاست؟ کومرو میگه رفته شام بیرون کار داشت. بعد از چند دقیقه واسه دوعان یه خبر میفرستن که تو فضای مجازی پر شده وقتی تلفنشو چک میکنه میبینه که قرار شام اکین با اندر و چاتای بوده، با این تیتر که دارن جشن میگیرن! او حسابی عصبانی میشه و با کومرو دعوا میکنه سر اینکه رفته با دشمناش داره شام میخوره و جشن میگیره ولی کومرو میگه او فقط دوست چاتای هست و هیچ ربطی به موضوع صبح نداره! دوعان با عصبانیت به اتاقش میره…