خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۱۴ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
سنگول طبق گفته آزرا به طرف شرکت میره تا تو جلسه هیأت مدیره شرکت کنه. سنگول وقتی وارد شرکت میشه پسرش سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه اینجا و الان اصلا وقتش نیست! سنگول میگه فکر کردی واسه چی اومدم اینجا؟ سپس وارد جلسه میشه، آلپای بهش میگه الان تو جلسه مهمی هستم اما سنگول میگه میدونم منم واسه همین اومدم و سز\ر میز میشینه. تو جلسه ایلول انکار میکنه که آتیش گرفتنی در کار بوده و میگه وورال اومده آلینارو دزدیده و چون مدرکی هم نداره نمیتونه ثابت کنه در آخر آزرا میگه حتی اگه آتیش سوزی هم اتفاق افتاده بود تو پرونده چیزی تغییر نمی کرد حضانت موقت بچه با مادرشه وورال عصبی میشه و میگه یعنی میگین بچه مو بسپارم به این دیوونه؟محاله! آلینا به اتاق میاد و آزرا ازش درباره دیروز میپرسه که بهش میگه آتیش گرفته بود خونه اما ایلول میگه حرف بهش یاد داده. صنم به آزرا میگه چرا یه راه حل هست اونم این که موکلامون به صورت موقت تو یه خانه زندگی کنن وورال میگه چی؟ همتون امروز دیوونه شدین! اصلا شدنی نیست ولی ایلول خوشحال میشه و بروز نمیده سپس صنم میگه من برم با موکلم حرف بزنم و بیام. وورال با کلافگی میگه این چجوری به ذهنت رسیده؟ صنم میگه من تک به تک حرفهاتو باور دارم ولی اون زن خیلی خطرناکه تو نباید آلینارو باهاش تنها بزاری باید بری پیشش سپس او را راضی میکنه. ایلول به آزرا میگه برای بچه ام اصلا هیچ مشکلی ندارم بیاد باهم زندگی کنیم سپس میپرسه قاضی پرونده را میبنده یا نه؟ آزرا که فهمیده اون آدم خطرناکیه میگه نه وقتی درخواست طلاق از دو طرفه قاضی همینجوری پرونده را نمیبنده! سپس با توافق طرفین تصمیم میگیرن تا جدا شدنشان باهم زندگی کنند. سرگن سر قرار با اون هکرهای سایت اتاق مخفی میره و ساک را جایی که اونا گفتن میزاره.
بعد از رفتنشون ییلدریم که فهمیده بود تعقیبش کرده و با سرگن دعوا میکنه که چرا به این باج گیرها اعتماد کردی! چرا انقدر احمقی! اما سرگن میگه چون من الان یه بیچاره ام که مجبور بودم بهشون اعتماد کنم چون نمیخوام آزرا را ار دست بدم! ییلدریم میگه تو خیلی وقته از دستش دادی و خبر نداری و میره. سیری به استودیو میره، قبل از شروع شدن برنامه آزرا پیش شرمین میره و بهش میگه اگه راضی نیستی میتونی همین الان کنسل کنی اما شرمین میگه تو درست گفتی واسم فقط همین برنامه و استودیو مونده نمیتونم ازش دست بکشم! آزرا میگه بزار این اتفاقا بخوابه بچه هات یخورده بزرگ بشن بیا پیش خودم و بدون سر و صدا کارو تموم کنیم شرمین تایید میکنه و میره تا برنامه را با مجری گری سیری شروع کند. صنم به اتاق چولپان تو دفتر میره که او بهش میگه حاضرشو بریم که شب مهمون داریم صنم میگه چیزیو ازم پنهان نکردی که بخوای بگی؟ چولپان میگه نه که صنم میگه شما برین من خودم میام او بهش میگه شب دیر نکنی! همگی شب تو خانه چولپان جمع شدن و گونش استرس داره و مدام به آزرا میگه من زیاده روی نکردم؟ خوبم؟ برم رژمو کم کنم؟ آزرا و مادرش همزمان میگن نه خوبه و گونش لبخند میزنه. آنها منتظر صنم هستن که بیاد ولی مهمون ها از راه میرسن و مجلس شروع میشه. صنم وارد اتاق مادرش شده و با سنجاق کمد را باز میکنه و با مدارکی که میبینه متوجه میشه که دارن ورشکست میشن. در خانه، چولپان مدام از وضعیت یالین تیکه میندازه و باهمدیگه در حال صحبت کردن هستن که صنم در حالی که مست کرده به خانه میاد همگی متوجه مست بودنش میشن و سرگن به آزرا میگه خدا به دادمون برسه.
ییلدریم میگه خوب دیگه همه ی خانواده جمع شدن سپس به خواهرش و شوهر خواهرش اشاره میکنه تا خواستگاری کنن. پدر یالین گونش را میخواد از پدرش خواستگاری کنه که گونش بهش میگه ببخشید منو از مادرم خواستگاری کنید سپس رو به پدرش میکنه و میگه البته اگه ناراحت نمیشین! فاروق میگه آره درستشم همینه. بعد از موافقت چولپان ییلدریم میخواد حلقه تو انگشت همدیگه بکنند که خواهرش میگه باید کسی این کارو بکنه که زندگیش خوبه شگون داره! صنم میگه تو این اطراف وجود نداره! چولپان به سرگن میگه که صنم پوزخند میزنه و میگه عالیه. موقع بریدن روبان صنم قیچیو میگیره سپس مجلس را بهم میزند و از دروغ های خانواده اش میگه از طرفی به یالین میگه گونش چند وقته با خودش درگیره و نمیخواد ازدواج کنه متوجه نشدی؟ گونش میگه اینجوری نیست! صنم میگه آهان پس همینجوری او راجو بیریختو بوسیدی؟ همگی شوکه میشن و یالین حلقه را درمیاره و میگه دیگه نمیخوام ببینمت و میره. چولپان صنم را دعوا میکنه به خاطر این کارش و همگی با دلخوری میرن و صنم از این که کسی حرفشو قبول نداره و از گفتن واقعیات از دستش ناراحت شدن با کلافگی رو زمین میشینه و گریه میکنه. شب سرگن میخواد با آزرا درباره اشتباهاتش حرف بزنه که قبل از حرف زدنش آزرا او را در آغوش میگیره و ازش تشکر میکنه که بهش دروغ نمیگه و بهترینه، سرگن خجالت میکشه. فردای آن روز به آزرا پیام میدن که ثریا اومده دفتر و میخواد شمارو ببینه آزرا حاضر میشه و به دفتر میره. ییلدریم به سرگن زنگ میزنه و میگه خیلی احمقی چجوری به باج گیرها اعتماد کردی؟ اسمت تو لیسته! سرگن درمانده میشه و به ییلدریم میگه بهم کمک میکنی؟ آزرا میره تا با خبرنگارها که برای ثریا اونجا اومدن سوال بپرسن که آزرا میگه هیچ زنی مجبور نیست با این خجالت روپا بمونه و زندگی کنه! یکی از خبرنگارها میگه تو لیست دوم اسم شوهر خودتونم هست با این خجالت چیکار میکنین؟ زندگی میکنین؟ آزرا حسابی شوکه شده که ییلدریم از راه میرسه و آزرا را با خودش میبرد تا به آنها جوابی نده. بچه های آزرا با سرگن از تو خونه پخش زنده خبر را میبینن که با اون حرف خبرنگار سرگن از تو خالی میشه و بچه هاش هم مات و مبهوت می مانند….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس