خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۳۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
سرگن به کلانتری میره که میبینه کسی که دستگیر کردن ژاله نیست سرگن جا میخوره و میگه این کیه دیگه؟! این ژاله نیست که سپس سریعا به آزرا زنگ میزنه و میگه کسی که گرفتن ژاله نیست اون زنیکه یه فکری تو سرشه به احتمال زیاد میاد سراغ خودت مراقب باش! آزرا یادش میاد که اون سب تو هتل بهش گفته بود خط قرمزم بچه هامه مبادا به اونا نزدیک بشی! آزرا میترسه و میگه نه خدا کنه اشتباه کنم نمیشه نه به بچه هام نزدیک نمیشه و سریعا به طرف مدرسه میره. دادگاه ایلول و وورال تشکیل میشه و صنم از قاضی میخواد تا یه شاهد به دادگاه بیارن. نیسان وقتی وارد دادگاه میشه میگه من چند سال پیش امید به زندگیمو بچمو از دست دادم! وقتی تو جشن تولدم مست کرده بودیم من خواستمبا تاکسی برگردیم خونه اما خواهرم گفت راه کمه احتیاجی نیست تا تصادف هیچی یادم نیست جز دخترمو که از دست دادم. این همه سال تو غم از دست دادنشم و عذاب وجدان مثل خوره داشت جونمو میخورد چون ایلول بهم گفته بود که من کشتمش اما امروز فهمیدم که ایلول اصلا پشت رول بوده و اون باعث مرگ دخترم شده! ایلول انکار میکنه که همان موقع به قاضی عکس دوربین های خیابان را نشان میدن. قاضی با شنیدن اعترافات و دیدن مدرک، حکم طلاق بین آنها را صادر میکنه و حضانت آلینا را به پدرش یعنی وورال میبخشد. صنم و وورال حسابی خوشحال میشن و برعکس ایلول از عصبانیت و حرص مینشیند همان موقع سلجوق وارد دادگاه میشه و میگه باید یه چیز خیلی مهمیو بهتون بگم خانم قاضی! آلینا بچه منه نه وورال، همگی از شنیدن این خبر شوکه میشن. آرمان پیش چولپان و ییلدریم میره و میگه دستتونو خوندم! چولپان برای اینکه همه چیزو خراب نکنه او را عزیزم خطاب میکنه و به مشاور املاک آرمان را شوهر خودش و پدر ییلدریم معرفی میکنه سپس میبرتش سمت حمام تا باهاش حرف بزنه و قضیه را دست و پا شکسته بهش بگه.
چولپان رو گوشه ی سقف آب میگیره سپس ییلدریم و مشاور املاکو صدا میزنه و میگه سقفش نم داره و از ییلدریم میخواد بره به این بهونه طبقه بالا تا اونجارو چک کنه. آنها به طبقه بالا میرن. ژاله به مدرسه ارن رفته و اونو به بهونه رفتن پیش پدرش سوار میکنه میرای میبینه و می دود اما موفق نمیشه جلوشو بگیره. وقتی ژاله در حال رفتن است آزرا از جلوش در میاد و سرگن هم از پشت بهش نزدیک میشه و ماشینشو محاصره میکنن. ژاله میخواد پیاده بشه تا فرار کنه که آزرا با کشیدن موهاش جلوشو میگیره سپس سرگن وارد عمل میشه و به پلیس زنگ میزنه. با اومدن پلیس ژاله را بهش تحویل میدن و قبل از رفتنش سرگن دلیل این کارهاشو میپرسه که میگه فقط میخواستم خانواده ای که همیشه حسرتشو داشتم تجربه کنم و میره. آزرا به سرگن میگه اتفاق های امروز تو دادگاه علیه ات استفاده میشه تا دیگه تو باشی مخالف طلاق دادن باشی! ییلدریم وقتی به طبقه بالا میره به محض رفتن خدمتکار ییلدریم اتاق های اونجارو چک میکنه که تو یکی از آنها پسر بچه ای را میبیند که خوابه! ییلدریم خوشحال میشه. وقتی از اونجا بیرون میخواد بره با پدر اون پسر بچه و شوهر بهار روبرو میشه که با اسلحه او را تهدید میکنه که بره تو. ییلدریم خودشو کنترل میکنه و تو یه فرصت مناسبت اسلحه را از تو دستش میندازه و آنها را گیر میندازه و بلافاصله به پلیس زنگ میزنه و گزارش کودک ربائی را می دهد. وورال وقتی از دادگاه بیرون میاد منتظره تا سلجوق و ایلول به اونجا برن که باهاشون دعوا کنه. وورال به طرف سلجوق میخواد حمله کنه که صنم جلوشو میگیره و سعی میکنه آرومش کنه.
انها به خانه وورال میرن و صنم در حال تلاش کردنه که وورال به آزمایش دی آن ای راضی بشه اما وورال با عصبانیت میگه هرکاری به غیر دی آن ای میکنیم! این بحثو تموم می کنیم و درباره اش دیگه حرف نمیزنیم چون نمیخوام بد حرف بزنم باهات باشه؟ صنم قبول میکنه. آلینا دختر منه اینو قلبم بهم میگه و نمیزارم دست کسه دیگه ای بیوفته و آلینا پیشش میره که وورال اونو بغل و گریه میکنه. وقتی پلیس ها از راه میرسن دیگه هوا تاریک شده. بهار با دیدن بچه اش حسابی ذوق میکنه و همدیگر را در آغوش میکشند پسر بچه با دیدن سوختگی صورت مادرش ازش میپرسه که چیشده؟ بهار میگه هیچی چیزی نیست پسرم سپس از اونجا میرن. میرای تو اتاقش نشسته که آزرا میره پیشش و میگه شامتو هنوز نخوردی که! میرای میگه اگه به موقع نمیرسیدی چی؟ اون زن الان ارنو با خودش برده بود! آزرا اونو دلداری میده و سپس میرای ازش دلخوره که چرا بهش از اول راستشو نگفته بوده. سرگن میخواد باهاش حرف بزن همه اجازه نمیده و میگه من باهات حرفی ندارم آزرا به سرگن میگه بهش وقت بده. سپس ازش میخواد تا از اونجا بره اما سرگن میگه چرا تو جلوی بچه ها به جور دیگه ای وقتی تنهاییم یه جور دیگه؟ سپس آزرا بهش میگه که از اونجا سریعتر بره اما ارن پیشش میره و از پدرش میخواد تا اون شبو کنارش بمونه چون خیلی ترسیده و نمیخواد تنها بمونه سرگن به آزرا نگاه میکنه و قبول میکنه و میگه باشه بریم بخوایم اما قبل از خواب داستان داریم ارن خوشحال میشه. سرگن به اتاق بچه ها میره تا اونارو بخوابونه آزرا به ناچار قبول میکنه که اون شبو بمونه….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس