خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۷۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
وقتی پلیس ها میان آزرا ماجرارو برایشان تعریف میکنه. دادگاه شروع شده و همه منتظر آزرا و زینب هستن. سلیم به قاضی میگه خانم قاضی اینا زن منو دزدیدن چولپان میگه خانم قاضی حتم دارم که تو دزدیده شدن موکلم دست دارن آنها باهم بحث میکنن که چولپان از قاضی میخواد صبر کنه و کمی زمان بده اما قاضی میگه امروز پرونده زیاده متاسفم و میخواد جلسه را به یه روز دیگه موکول کند که همان موقع آزرا و افه با زینب از راه میرسن. سلیم و مادرش و ارهان شوکه میشن که افه میگه ببخشید خانم قاضی زینب توسط پدرش دزدیده و زندانی شده بود و همانجوری که می بینید مورد ضرب و شتم قرار گرفته بوده سپس دادگاه شروع میشه. آزرا یواشکی به چولپان میگه شناسنامه خواهر بزرگترشو دادن به زینب اونا هم خبر داشتن پس اگه اعتراف کنن حبس می خورن چولپان میگه چجوری اعتراف بگیرم؟ آزرا میگه خودت استادی تا جایی که میشه عصبیش کن و میره. دادگه شروع میشه و چولپان برای اینکه عصبیس کنه با مادر سلیم شروع به بحث کردن میکنه و همگی متوجه میشن که بلایی که سر خود اون زن اومده بوده خواسته سر زینب هم بیاره و اونم همون دوردو بکشه. تو اوج عصبی کردنش چولپان بحث مهریه وسط میکشه و بهش میگه عمرا اگه یه سکه هم داده باشی بهش! مادر سلیم میگه دادم اندازه سنش بهش سکه دادم! قاضی از زینب میپرسه که سکه گرفته؟ زینب میگه آره ۱۳تا ولی خونه خودشونه مادر سلیم میگه دیدین گفتم! ضایع شدین! چولپان میگه خانم قاضی خودتون متوجه شدین که این خانم الان اعتراف کرد که به اندازه سن این دختر یعنی ۱۳تا سکه بهش داده پس سن قانونیش ۱۳ ساله بوده و اونا هم از این ماجرا خبر داشتن و قبول کردن من از شما اشد مجازاتو میخوام. مادر سلیم میگه الان چیشد؟ ارهان بهش میگه هیچی فقط چند دقیقه قبل واسه پسرتون ۱۰ سال حبس بریدین! همگی خوشحال میشن و دادگاه به نفعزینب تموم نفع
آزرا از دادگاه که رفت بیرون میره به سمت ویلا جیحون پیش خدمتکارشون تا ببینه چیزی از زیر زبونش میتونه بیرون بکشه یا نه! وقتی به اونجا میره با اون مرد حرف میزنه ولی اون مرد میگه من چیزی نمیدونم ولی اگه بخواین میتونین اتاقشونو بگردین! آزرا خوشحال میشه و به طرف اتاق جیحون میره او با گشتن عکسی دونفره پیدا میکنه از جیحون و یه زن دیگه که آزرا خوشحال میشه که مدرکی پیدا کرده. بعد از مدتی که همگی همونجا جمع میشن آزرا به یاسمین میگه سپس همون موقع یشیم میاد و نشون میده که خبر طلاقشون همه جا پر شده و دارن همه درباره اونا بحث میکنن. یاسمین آزرا را مقصر میدونه و میگه اینا همش زیر سر توعه! تو دادی به خبرنگارا! آزرا که از همه چیز بی خبره جا خورده و میگه نمیفهمم که اینجا چخبره٬ سپس شروع میکنه از خودش دفاع کردن. خدمتکار اونجا به یاد میاره که وقتی آزرا داخل اتاق رفت از فرصت استفاده کرد و برای فوندا عکسی که پیدا کرده بود را میفرسته و بهش میگه که در تمام سایت های خبری پخش کنه. افه پیش آزرا میره و ازش میپرسه که چیکار کردی؟ آزرا میگه فقط اینو میدونم که یکی داره باهام بازی میکنه! و پاپوش ساخته و آدرس اونجارو هم داره! تو این فاصله یاسمین و جیحون همدیگرو در آغوش میگیرن. یاسمین میگه همه چیز داره خوب پیش میره جیحون تایید میگنه. آنها از هم فاصله میگیرن که افه به اونجا میره و به جیحون میگه طبق تحقیقاتم اون یه هفته ای که خانمتون میگه کار داشتم بیشتر موندم واقعا بحث خیانت نبوده ولی در آینده امکانش هست جیحون میگه یعنی چی؟ منظور چیه؟ افه میپیچونه که فعلا حرفی باهم نزنن سپس از اونجا میره.
چولپان سر حرف آرمان به پزشکی قانونی میره و قبل از وارد شدن به اتاق به خودش میگه خدا چیکارت نکنه آرمان ببین منو کجا رسوندی! چولپان در میزنه و میره داخل سپس خودشو معرفی میکنه و میگه ازت توقعیم نداشتم که استقبال گرمی بکنی ازم! به خاطر آرمان اومدم اینجا! آره آرمان همون کسی که به خاطر تو دورشو خط کشیدم حالا دوباره به خاطر اون اومدم اینجا! میدونم کار خاصی واسم نمیکنی ولی ازت میخوام نزاری یه بچه که تا الان زجر کشیده از این به بعد هم بکشه! ازت میخوام جواب آزمایشو جابه جا کنی و جواب دی ان ای آنها یکی بشه چولپان وقتی مییینه نه به روی خودش میاره و نه نگاهش میکنه عصبی میشه و صندلیش میچرخونه که میبینه اصلا اون شخص برادرش نیست! اون پسر میگه من دستیار استادم کاری داشتین؟ چولپان میگه هیچی و میخواد بره که میگه فقط بهش بگو خیلی بی مصرفه هیچ وقت به درد نخورده چه تغییری بکنه! و میره. آزرا با عصبانیت به دفترش میره و به فوندا میگه چرا همچین کاری کردی؟ فوندا میگه آخه شما گفتین و پیامی که از گوشیش واسش فرستاده شده بود را نشون میده که آزرا با دیدنش جا میخوره و میگه همش تله بوده! سپس فوندا را سرزنش میکنه که چرا اونو نشناخته و نباید این کارو میکرده. سپس صدای افه را میشنوه که داره میاد اتاقش آزرا با عصبانیت به طرفش هرچی میتونه پرت میکنه افه در را میبنده و نمیزاره بیرون بیاد و میگه آروم باش تا واست توضیح بدم آزرا میگه چیو میخوای توضیح بدی؟ افه دستمال سفیدی برمیداره و اعلام آتش بس میکنه و میگه اگه آروم باشی میگم همه چیزو اونم قبول میکنه……
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس