خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی تازه عروس

قلندر تو اتاق جلسه میره و جلسه را با بقیه شروع میکند او از اسمرالدا میپرسه که پرتغال ها چیشد؟ میخرن یا نه؟ او تایید میکنه و میگه حسابی خوششون اومده دارن برای قیمت گذاری ارزیابی میکنن امروز و فردا جوابش میاد. قلندر از بلا میپرسه که بلا میگه دوست داشتم بگم عالی ولی افتضاحه! ولی نگران نباشین با قوانین جدیدی که گذاشتم درست میشه همه چیز. سپس هازار به قلندر میگه امروز و فردا من و خان مرخصی میخوایم باید بریم بررسی باغ ها خان نمیفهمه منظورش چیه و میگه واسه چی؟ و میخواد سوتی بده که متوجه میشه و میگه آهان اون تجسس را میگی! بله بله. قلندر قبول میکنه و ختم جلسه را اعلام میکنه. فرهاد سر جای قلندر تو اتاقش نشسته و به دیلان زنگ میزنه و میگه که چه حس خوبی داره و از موقعیت کاریش واسه دیلان تعریف میکنه که یکدفعه قلندر داخل میره و جا میخوره و میگه تو سر جای من چیکار میکنی؟ فرهاد میگه هیچی همینجوری نشستم که قلندر میگه اگه یکبار دیگه بری سر جای من بشینی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی! فرهاد قبول میکنه. هازار و خان از شرکت میخوان بیرون برن که حسن کور و میلم را میبینن و میگن اینجا چخبره؟ اسکندر میگه واسه کار اومدن استخدام بشن خواستم همونجوری که بو کرد منو فهمید بقیه را هم بو کنه اما حسن کور قبول میکنه. هازار به خان میگه بیا بریم دنبال باران که خواهر منو دزدیده! شیرین به آسیه مادرش زنگ میزنه تا از خودش خبر بده که حالش خوبه آسیه با شنیدن صداش جا میخوره و حالشو میپرسه و میگه باهات چیکار کرد؟ خوبی؟ شیرین میگه آره مامان خوبم دستشم بهم نخورده بابا خوبه؟ فهمید چیکار کرد؟ آسیه میگه هیچی چون اصلا بهش نگفتیم فکر میکنه با دیلان رفتی خونه اونا بعد از رفتن دولان ها برگرد بیا، اصلا الان بیا برو خونه اونا با دیلان!

بعد از کمی حرف زدن گوشی را باران میگیره و بهش میگه مادر-آن آسیه عصبی میشه و باهاش دعوا میکنه که چرا دختر اونو دزدیده سپس ازش میخواد سریعا بیارتش خونه. شیرین میگه خوب بریم دیگه حالا که بابام اصلا نمیدونه بهتره الان بریم باران با کلافگی میگه من آبروم رفته چجوری میتونم تو روی بقیه نگاه کنم؟ اگه عکس منو رو سنگ دستشویی میزاشتن آبروم نمیرفت که الان با پودر یکسان شدم! شیرین میگه فقط واسه اینکه بابام و برادرام نیومدن اینجارو بهم بریزن؟: باران میگه بله این یعنی اینکه منو جدی نگرفتن و این بده! بلا تو شرکت پرسنل را جمع کرده و فرم لباس بهشون  داده و میگه آهان حالا شدین پرسنل خوبمون سپس در حال غر زدن به همدیگه هستن که بلا میگه هرکی ناراضی میتونه کلا از اینجا بره او بلند میشه و به صورت شفاهی قوانین را میگه و همگی شوکه میشن تو عمارت کورکوت میاد و میگه به تازه عروسم یاد بدین ماجرا از چه قراره و میره همگی خوشحال میشن و میخندن گلستان میگه یعنی چی تازه عروس؟ مگه چجوریه؟ معتبر با خنده میگه یعنی دیرتر از همه میخوابی و زودتر از همه بیدار میشی!  فقطم کار میکنی! حق اعتراضم نداری! و میخندن که آسیه میگه به نظرت بهتر نیست از روش کلاسیک شروع کنیم؟ معتبر میگه کلاسیک؟ یعنی چی؟ أسیه میگه مثلا پشم تشکارو هلاجی کنه دیگه و میخنده. انها نشستن و پشم هلاجی کردن گلستان را میبینن و میخندن و میگن سریع، سریع تر! بعد از اون کار میرن سراغ جا به جایی تشک های سنگین، نازگل میخواد بره کمکش کنه که معتبر جلوشو میگیره. سپس میرن سراغ شستن لباس های کثیف، نازگل از او وضعیت حال خوبی نمیگیره و نمیتونه حتی بخنده! آنها سراغ آشپزخانه میرن و بعد از کلی ظرف شستن و دستمال کشیدن کف آشپزخانه گوشه ای ولو میشه تا استراحت کنه.

گلستان با خستگی میگه من از تازه عروس بودن میخوام استعفا بدم آسیه و معتبر میخندن و میگن چی میگی؟ نمیتونی استعفا بدی که تو حالا حالاها تازه عروس این عمارتی! عایشه  بعد از فروش سفارش ها پیش گوکان و آفت برمیگرده که آفت بهش میگه شیرینی تموم شده باید درست کنیم هنوز خیلی نگذشته که بچه های مدرسه از راه میرسن و از عایشه شیرینی میخوان عایشه بهشون میگه ببخشید بچه ها ولی شیرینی نداریم دیگه ولی به جاش میتونم بهتون لیموناد بدم همگی خوشحال میشن و دوره اش میکنن آفت حرص میخوره و به گوکان میگه بالاخره مادرت ماروورشکسته میکنه اگه شیرینی نباشه واسشون لیموناد میگیره و گریه میکنه و ازش میخواد یه کاری بکنه اما گوکان با کلافگی میگه من چیکار کنم آخه؟ عایشه دم آیفون میره و میگه ۵۰ تا لیموناد واسمون بیار همان موقع پلیس از راه میرسه و سراغ عایشه را میگیره، آفت و گوکان میگن چیکار کرده مامان عایشه؟ پلیس میگه ازش شکایت شده به خاطر دعوا کردنش و تهدید کردن با ساطور! سپس مامورها با دیدن ساطور جا میخورن و او را با خودشون میبرن. گوکان به طرف چای خونه ای که عایشه اونجا رفته بود میره و میگه کی از مامان من شکایت کرده؟ آنها همگی یکی یکی از جاشون بلند میشن و میگن که خوب مشکل کجاست؟ گوکان میگه اگه الان نیاین با همین ماله ای که دستمه نقش رو دیوارتون میکنم. آنها بهش اعتنایی نمیکنن که دونفر از جاشون بلند میشه و پشت عایشه را میگیرن که باید برن رضایت بدن، گوکان جا خورده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا