خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی معجزه صد ساله ( Yuz Yillik Mucize ) که صد سال معجزه نیز نامیده می‌شود، به کارگردانی هیلال سارال و نویسندگی نوران اورن شیت، اکین آکچای، لیلا اوسلو اوتر، پلدا الحسینی در ژانری درام‌ و رمانتیک ساخته شده است. بیرکان سوکولو و ابرو شاهین نقش های اول این سریال را برعهده دارن. این سریال روزهای فرد ساعت ۲۰:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.

قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله
قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله

قسمت ۲۱ سریال ترکی معجزه صد ساله

کمال به طرف عمارت در حرکت است که با خودش میگه بزار ببینم از هدیه تولدتم خوشت نمیاد! وقتی میرسه مزیّن او را میبینه و میگه خیلی وقته منتظرتم داماد! سپس به کلاهش اشاره میکنه و میگه این کلاهو یادت میاد! دیگه بالاخره وقتشه درباره حقیقت حرف بزنیم. هاریکا درباره گرو بودن سند خونه تو بانک در ازای پرداخت قسط های وامی که ثریا قدیم گرفته بود حرف میزنه و میگه که اگه تا یه هفته دیگه ندیم بانک خونه را میزاره واسه مزایده زرین ترس میوفته به جونش و میگه حالا باید چیکار کنیم؟ نمیشه از کسی قرض کرد؟ هاریکا میگه منظورت جم؟ اصلا نمیخوام از اونا کمک بگیریم. مزیّن به کمال میگه بین این همه موی سیاه یه تار موی سفید هم نیست ولی من! سپس میخنده کمال میگه شما هم مثل ثریا خانم منو با اشرف اشتباه گرفتین. مزیّن میگه یکسری چیزها هست تو این دنیا که کسی نمیتونه درکش کنه مثلا وقتی کوچیک بودم تو باغ یهو صدای وز وز بدی تو گوشم پیچید بعد فهمیدم که تو اون درختی که کنارش بودم کندو عسل بوده و ریختم رو سرم. از شدت نیش زنبور از حال رفتم یکدفعه دیدم همه جا سفید شد و وقتی به هوش اومدم هیچ اثری از اون جای نیش ها رو صورت و بدنم نبود خیلی ترسیدم رفتم به مامانم گفتم ولی باور نکردن.

از این اتفاقا تو دنیا خیلی میوفته ماجرای تو هم ثریا درک نکرد ولی من درک کردم و طبق قولی که بهت داده بودم به کسی چیزیت گفتم و رازتو فاش نکردم و تا روز مرگمم به کسی نمیگم ولی ازت یه خواهش دارم که هرکاری میکنی دخترم اذیت و ناراحت نشه بالاخره من مادرم نمیتونم ناراحتیشو ببینم این قلبم دیگه طاقت نمیاره کمال با آرامش به حرفاش گوش میده و تو فکر میره. ثریا خواب میبینه که از پنجره اتاقش کمال را میبینه و وقتی پیشش میره ازش میپرسه تو اشرفی درسته؟ توروخدا راستشو بگو کمال تایید میکنه و در آخر میگه ما برای هم ۳۵ سال پیش مردیم من هاریکارو دوست دارم! ثریا از خواب میپره و با حالی بد به آسپزخانه میره و به ساجده میگه کابوس دیدم فکر کنم دارم دیوونه میشم! هاریکا به محل کارش میره و به کارهای بانک و عمارت میرسه که یکی میاد و میگه واستون گل فرستادن و وقتی کارت را میخونه میبینه از طرف کماله و میگه کار جدید مبارک هاریکا بهش زنگ میزنه و دلیل این کارشو میپرسه و میگه مگه ما باهمیم که این کارو میکنی؟ لطفا دیگه از این کارها نکن! کمال میگه پس هنوز بهت نگفتن! هاریکا میپرسه چیو؟ کمال میگه میفهمی خودت و قطع میکنه.

صاحب کار هاریکا بهش خبر میده که بره پیشش و میگه به موکل جدید داریم که میخواد تو کارهاشونو انجام بدی و بعد از چند دقیقه کمال به اونجا میاد که هاریکا از دیدنش جا میخوره. اول هاریکا قبول نمیکنه اما مجبور میشه قبول کنه. سپس کمال را بدرقه میکنه و جلوی ساختمان ازش میپرسه که چرا این کارو کرده کمال میگه مشکلش کجاست؟ تو گفتی بینمون نمیتونه چیزی باشه منم قبول کردم ولی الان فقط یه همسایه و وکیل و موکلیم درسته؟ هاریکا قبول میکنه و باهم میرن عمارت قدیمی را میبینن. کمال بهش میگه پیدا کردن وراث و گرفتن اجازه ازشون واسه بازسازی کار توعه دیگه سپس بعد از کمی حرف زدن به طرف خانه میرن. وقتی میرسن هاریکا با دیدن ماشین جم میگه اون اینجاست و جلوتر میره و ازش میپرسه اونجا چیکار داره. جم برای گفتن پیشنهاد خودش و خانواده اش برای مشکلشون با بانک اومده بگه اما به هاریکا میگه هیچی اومدم فقط یه سر بزنم به ثریا خانم و برم. کما با دیدنش میگه بازم تو اینجایی که اگه فکر خرید عمارتو داشته باشی نمیبخشم دیگه و میگم به همه جم با کلافگی از اونجا میره.شب آیسل پیش تورگوت میره و او بهش پولشو که از اون پسر پس گرفته بود میده آیسل خوشحال میشه و بغلش میکنه. میرای گوشیش گم شده و با سرای تو حیاط دنبال گوشیش میگردن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معجزه صدساله

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا