خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۴ سریال ترکی یاقوت کبود
آلینا وقتی به خانه برمیگرده به فرایه میگه که تا الان پیش شوهر خواهرت بودم فرایه میگه پیش کی بودی؟ آلینا میگه چون دیگه بهم حلقه داده و همه چیز داره علنی میخواد بشه بهت معرفیش میکنم شوهرخواهرت یامانه. فرایه شوکه شده و میگه چی؟ چی میگی؟ آلینا میگه که من بهت میگفتم که اونم منو دوست داره ولی تو باور نمیکردی وقتی به صورت فرایه نگاه میکنه میگه چیشده؟ چرا اینجوری شدی؟ باور نمیکنی؟ همان موقع به یامان زنگ میزنه که جمیله پیش یامانه و ازش میخواد با آلینا درست صحبت کنه آلینا که زده رو اسپیکر فرایه با شنیدن صدای یامان جا میخوره و بعد از رفتن آلینا نفسش بالا نمیاد و با گریه نفس میکشه. فرایه شب به خونه باغ میره و بنزین میریزه رو تمام در و دیوارها و به یامان زنگ میزنه و میگه کجایی عزیزم؟ قرار بود به مناسبت تولدم شبو باهم باشیم یامان میگه الان میام. فرایه منتظر میمونه که او بیاد. یامان میره خونه و اسلحه ای برمیداره و به طرف خانه باغ راهی میشه. فرایه مثل قبل باهاش رفتار میکنه اما میبینه یامان اصلا حتی بهش نگاه هم نمیکنه فرایه میپرسه دلیل این رفتارش چیه؟
سپس بهش میگه واسه اینکه عاشق آلینایی آره؟ یامان مجبورا تایید میکنه فرایه میگه از کی؟ از کی فهمیدی منو نمیخوای؟ چرا بهم نگفتی؟ بهم میگفتی من میرفتم لازم به این خفت و خاری نبود! چرا اینکارو کردی! همه ی وقتایی که با من بودی آلینارو تصور میکردی؟ اون تو ذهنت بوده آره؟ یامان با درماندگی میگه آره و اسلحه را میگیره به طرف خودش و میخواد شلیک کنه که فرایه نمیزاره و میگه میخوای اینجوری از دستم خلاص بشی؟ تو به من به توضیح بدهکاری! یامان میگه نمیدونم چیشد یهو دیدم عاشق آلینام نمیدونستم چجوری تورو دست به سر کنم واسه همین گفتم ازدواج کنیم زودتر که تو هم بری پی زندگیت فرایه میشینه و گریه میکنه و میگه آرزو میکنم یه روز خوش نبینی! یامان میره و تو مسیر گریه میکنه او میره به کنار دریا و تا صبح همونجا میمونه و گریه میکنه. فرایه خونه را آتیش میزنه و تو اتاق دراز میکشه تا بمیره. به پدربزرگ یامان خبر میدن که آتیش گرفته خونه باغ، آتش میره اونجا و با دیدن فرایه بیرونش میاره و به اونا میگه هیچکی این دخترو اینجا ندیده فهمیدین؟ و به بیمارستان میره.
وقتی به هوش میاد دکتر میره پیشش تا معاینه اش کنه که میگه حالتون خوبه حال بچه هم خوبه و میره فرایه شوکه شده و گریه اش میگیره که آتش میگه آروم باشه فرایه میگه میشه ماجرای بچه بین خودمون باشه؟ آتش قبول میکنه اوکان به یامان خبر میده که خونه باغ آتیش گرفته بوده و فرایه را آتش رسونده به بیمارستان یامان به اونجا میره و میگه خداروشکر که خوبی فرایه میگه به تو چه؟ و ازش دوری میکنه یامان ازش قول میگیره که به خودش به خاطر اون صدمه نزنه فرایه ازش میخواد از اونجا بره…..