خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۳۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
بچهها تو هتل توی حیاط جمع شدن و بهاءالدین شعبده بازی میکنه اما اونجوری که میخواست پیش نمیره و همه میرن سر کارهای خودشون. اسما با سراپ قرار گذاشته و باهم صحبت میکنن سراپ به اسما میگه انگاری تو یه چیزیت هست نمیگی! اسما میگه نه بابا خوبم سپس سراپ باهاش درد و دل میکنه و از این میترسه که دوباره مادرش ولشون کنه بره اسما باهاش حرف میزنه تا آروم بشه سپس سراپ از حرف های اسما احساس میکنه مادرش کسی دیگه ای تو زندگیشه و هرلحظه دوباره امکان داره ولشون کنه بره و با کلافگی به طرف خانه خودشان میره. صالح دوست دوران دانشگاهی نورالدین بهش زنگ میزنه و میگه اومدیم استانبول نظرت چیه چند روزی تو هتلتون بمونیم؟ نورالدین خوشحال میشه و میگه اتاق هاتونو میگم آماده کنن و بعد از قطع تماس او به صنم میگه که او هم خوشحال میشه. سرکان و آلیزه به اونجا میان و سرکان میگه نمیخوایم با ورود آدم های جدید تو زندگیمون که سعی دارن خودشونو به ما نسبت بدن برنامه هامونو عقب بندازیم ما فرداشب قرار حنابندان بگیریم و آلیزه دوست داره تو خونه شما باشه مراسم نورالدین خوشحال میشه و میگه چقدر فکر خوبی چه کار خوبی میخواین بکنین البته که تو خونه پدرش باید حنابندان بگیره سپس بعد از کمی حرف زدن آنها از آنجا میرن.
آلیزه برنامه حنابندانو به دوستاش تو هتل میگه و همگی خوشحال میشن. سراپ به خانه میره و با تورکان مادرشبحث و دعوا میکنه و میگه تو کسی تو زندگیته؟ قرار دوباره مارو ول کنی بری؟ و حرف های دلشو میزنه و میگه تو به خاطر یه مرد مارو ول کردی رفتی؟ تورکان جا میخوره و میگه چی میگی؟ سراپ میگه سرپ مگه پسر تو نیست؟ که تورکان میگه اشتباه میکنی سرپ برادر تنی شماست سراپ شوکه شده. بهاء پیش بچه ها میاد و خبر میده تو شب حنابندان میخواد بره رو صحنه و شعبده بازی کنه که آلیزه میگه نه تو مراسم من نمیشه اما بچه ها اصرار میکنن که قبول کنه. شب صالح دوست نورالدین و خانواده اش میان و بعد از احوالپرسی به اتاق هاشون میبرنشون. شب سر میز شام زن صالح مدام درباره بینی صنم میپرسه که عمل کرده یا فیلره او میگه هیچی سپس دوباره به قدش گیر میده و میگه کمر درد نمیگیری قدت بلنده؟ صنم میگه مشکلی نداشتم تاحالا. نورالدین و صنم از رفتار و طرز غذا خوردنشون جا میخورن و وقتی صالح میفهمه یه دختر بیشتر نداره میخواد با پسر خودش جورش کنه واسه ثروتش که وقتی میفهمن با تعمیرکار ازدواج کرده جا میخورن. فردای آن روز بهاء با توچه به خانه قدیر میان تا حنا و دستمال های حنارو که خریدن بدن بهشون سپس باهم درباره این مراسم حرف میزنن. نورالدین استرس داره و از اسما میخواد همه چیز خوب باشه اسما میگه خیالت راحت بسپار به من تو آروم باش…