خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۲۵ سریال ترکی یاقوت کبود
یامان را به اتاق عمل بردن اما قلبش وایمیسته و بهش شوک میزنن که به زندگی برمیگرده. از طرفی آسیه که دلش درد گرفته بود پیش دکتر رفته و با ترس میگه صدای قلبشو نمیشنوم! چی شده؟ بچه ام زنده ست؟ همان موقع صدای قلب بچه اکو میشه که آسیه خیالش راحت میشه و با خوشحالی میگه زنده ست. اوکان خودشو مقصر میدونه و با گریه خودشو سرزنش میکنه که هازال آرومش میکنه پرستار میاد و میگه فرایه حالش خوبه هازال خداروشکر میکنه و میره پیش فرایه سپس دکتر پیش اوکان میاد و بهش میگه که یامان حالش زیاد خوب نیست الان تو اتاق عمله اوکان گریه میکنه و میگه حالا باید چیکار کنم؟ همگی تو مراسم عروسی منتظرن و از اینکه خبری از فرایه نیست همه جا خوردن و مراسم بهم میخوره که اوکان به آتش زنگ میزنه و خبر تصادف کردن یامان و اینکه حال فرایه بد شده را میده و آنها به طرف بیمارستان راه میوفتن. سرپ پیش وورال و باده میره و ماجرارو میگه که یامان انگاری تصادف کرده و مراسم بهم خورد وورال میگه به عمر یه زنگ بزنم و خبر بگیرم. همگی به بیمارستان رفتن و پشت در باتلاق عمل منتظر خبر هستن.
عمر حواس پرتی گرفته تو اون فضا و رفته به سالهای قبل وقتی که احمد پسرش با آتش تصادف کرد و مرد آنها نگران حال عمر میشن. آلینا به اوجا میره و میگه چیشده؟ چرا دارین یواشکی حرف میزنین؟ چیزی هست که من نمیدونم؟ گلفم میگه الان حوصله کل کل با تورو نداریم برو. آلینا باهاش بحث میکنه که آتش ازشون میخواد آروم بگیرن الان وقتش نیست. بعد از چند دقیقه دکتر میاد و میگه حالش خوبه خطر رفع شده آنها خوشحال میشن و اوکان پیشش میمونه و بقیه میرن. تو خونه آلینا از مادرش میخواد پیشش بمونه که گلفم جلوشو میگیره و مخالفت میکنه اونا باهم دعوا میکنن که آلینا میگه اصلا از من پرسیدین که پول میخوای چیزی میخوای؟ چیزی کم و کسری داری یا نه؟ منم عروس این خونه ام! عمر میگهپس پول میخوای اینو بگو سپس بهش کارت عابر میده که آلینا میگیره ازش سپس میگه مادرمم امشب پیشم تو خونه ام میمونه گلفم میخواد دعوا کنه که آتش جلوشو میگیره و میگه اونم ناراحته بزار هرکاری بخواد بکنه و مادرشو میبره جمیله آلینارو تشویق میکنه. عمر هنوز حواسش برنگشته و وقتی میره پیش وورال تو تراس آتش هم اونجا میره و با وورال خیلی بد و سرد و رفتار میکنه که وورال و آتش میخوان باهم درگیر بشن که گلفم جداشون میکنه. هازال و فرایه باهم حرف میزنن و فرایه بهش میگه که دکتر گفت دختره هازال خوشحال میشه و میگه خیلی باهم خوش میگذرونیم و رویا بافی میکنن….