خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۴۷ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
بهاء که سعی میکنه جلوی ویراژ دادن عمو نورالدین با موتورو جلوی هتل بگیره آخر با موتور تصادف میکنه و همه با ترس بالا سرش میرن و سریعا به اورژانس زنگ میزنن. سراپ به خانه برگشته و برای طبیعی جلوه دادن خودش میره به اتاق آلیزه و تمام وسایلشو جمع میکنه تورکان سعی میکنه جلوشو بگیره ولی موفق نمیشه. آلیزه با سرکان به خانه نورالدین میره تا آلیزه وسایلشو جمع کنه وقتی میرسن سرکان جلوی نورالدین میگه که آلیزه ازم معذرت خواهی کرد و گفت که پشیمونه و میخواد بهش یه فرصت دیگه بدم آلیزه که جا خورده به زور لبخند میزنه و میگه آره دیگه اینجوری باباجون سپس سرکان میگه بعدشم گفت هرجایی که شوهرم باشه همونجا میخوام زندگی کنم آلیزه با حرص میگه بیا بریم بالا تو جمع کردن وسایل کمکم کن. وقتی به اتاق آلیزه میرن باهم کل کل و بحث میکنن و در آخر آلیزه با سرکان میره. بهاء دستش شکسته و تو هتل توچه بهش رسیدگی میکنه.
اسماء کیکی که آلیزه دوست داره واسش خریده و به خونه اومده سپس آلیزه را صدا میزنه و میگه بیا واست سورپرایز دارم. سپس میره به اتاق آلیزه تا صداش کنه که میبینه نیست. از طرفی نورالدین از فرصت استفاده میکنه و میره کیکی که اسماء خورده را از وسط میخوره. اسماء وقتی پایین میره نورالدین بهش میگه که رفته خونه سرکان تا اونجا بمونه اسماء عصبی و کلافه میشه که با دیدن کیک شوکه میشه و سریعا داروهای برادرشو بهش میده. سرکان و آلیزه با رفتن به خانه قدیر همگی تعجب کردن و سراپ با عصبانیت مخالفت میکنه و میگه اون اینجا جا نداره و در آخر بهش میگه حالا که میخواد اینجا باشه میدونم باهاش چیکار کنم. آلیزه به اتاقش میره میبینه اونجا انباری شده و برای خواب میره اتاق سرکان که وقتی سرکان میره اتاقش که بخوابه با دیدنش جا میخوره و بیرونش میکنه و بعد از رفتنش لبخند موفق آمیزی میزنه. نورالدین با اسماء تا صبح دنبال پیشنهاد ازدواج خاص و جذاب تو کتاب و فضای مجازی میگردن. فردای آن روز سرکان بدون اینکه آلیزه را سوار ماشین کنه به هتل میره و بهش میگه تو پارکینگ منتظرت میمونم چون باهم نریم باور نمیکنن که آشتی کردیم آلیزه خودشو دلداری میده و میگه فقط ۲۹ روز دیگه مونده…