خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۳۵ سریال ترکی یاقوت کبود
فرایه با یامان سوار تاکسی میشه و میره به طرف عمارت که فرایه حالش بد میشه و دلش درد میگیره که یامان اونو میبره بیمارستان فرایه وقتی نمیتونه رو پاش وایسه یامان بلندش میکنه و به داخل میبره. او استرس فرایه و بچه شو داره فرایه هم ترسیده و به دکتر میگه صدای بچه رو نمیشنوم چیشده؟ وقتی صدای بچه تو اتاق میپیچه فرایه و یامان خیالشون راحت میشه. آتش به بیمارستان اومده و حال فرایه را میپرسه سپس باهم به طرف خانه میرن. تو اتاق آتش پیش فرایه میره و بهش میگه حرف هایی که امشب زدم به این دلیل نیست که تورو تو منگنه بزارم فقط خواستم بهت بگم که چیزی بینمون نمونه و گفته باشم بهت که حاضرم یه عمر خوشبختت کنم فرایه میگه من نمیتونم خوشبختت کنم آتش میگه تو هنوز دوست پسر قبلیتو فراموش نکردی نه؟ فرایه میگه نه ناونستم هنوز دوسش دارم آتش میگه فهمیدم پس من تا به دنیا اومدن بچه ات پیشت میمونم سپس میگه برو استراحت کن امشب من نمیام و میره. او از پشت شیشه یامان را که تو سالن خوابیده میبینه و یاد مواقعی میوفته که او را با فرایه باهم دیده بود و به اونا شک میکنه و حدس میزنه که فرایه با سامان در ارتباط بوده او تو دل جاده میزنه و پشت فرمون مدام به آنها فکر میکنه.
فردای آن روز گلفم میره پیش یامان و از خواب بیدارش میکنه و میگه که خیلی درمانده ام که نمیتونم کاری برای شماها بکنم، من میبینم که از اون دختر فراری اگه چیزی هست که نمیتونی به من بگی خوب با برادرت حرف بزن! یامان پوزخند میزنه و میگه با چه کسیم و میره. تو حیاط عمر با دیدن یامان صداش میزنه و میگه که درباره پیشنهادم فکر کردی؟ او میکه آره ولی نظرم تغییر نکرده و میخواد بره که عمر باهاش کمی بحث میکنه آتش به اونجا میاد و به عمر ساک پولی میده و میگه من یه پیشنهاد خوب واسه یامان دارم، این پولیه که با فروش شرکتم تو آمریکا گرفتم یامان میتونه با این پول کاری که میخوادو راه بندازه یا جایی که میخواد بره یامان میگه تو میخوای من از اینجا برم؟ آتش باهاش حرف میزنه و میگه نه فقط یه مدته مثل روح سرگردانی گفتم این شاید کمکت کنه بامان میگه تو همیشه میخوای قهرمان باشی آره؟ و از اونجا میره. تو اتاق آلینا با یامان دعوا میکنه که همش آرش فراریه و حتما پای زنی درمیونه فرایه حرفاشونو میشنوه. موقع رفتن یامان فرایه اونو نگاه میکنه که جمیله تهدیدش میکنه و میگه اگه میخوای از این پله ها به پایین پرت نشی دیگه اینجوری یامانو نگاه نمیکنی! و میره. فرایه پیش هازال تو کافه میره. یامان ازقصد به خاطر اون رفتار آتش که میخواد بره حاضر شده و به شرکت میره و به عمر میگه پیشنهادتو قبول میکنه عمر میگه خوبه باید یه جلسه هیئت مدیره ترتیب بدیم ولی آتش نفهمه که قراره رأی گیری کنیم.آتش به اونجا میاد و میگه چخبره؟ عمر میگه هیچی پروژه همکاری داریم با دانشگاه عروسم یامان بهش رسیدگی میگنه آتش جا میخوره و میگه آهان…