خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۵۵ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
معجزه به خانه میره که به قدیر بگه بابا گم شده اما پدرشو اونجا میبینه و جا میخوره. خیری اونو دزد میدونه و میگه داشت منو میدزدید میبرد جایی به اسم دفترخونه یه چیزی تو این مایه ها قدیر میگه دفترخونه واسه چی؟ معجزه میگه نه بابا دفترخونه چیه دیگه و بحثو عوض میکنه. سراپ در حال بادکنک باد کردنه که اسمات با تلمبه میره پیشش و میگه بیا با این راحت تر باد میشه و آماده میکنن شیرینی فروشیو برای فردا که افتتاحیه ست. آلیزه تو خونه در حال غذا درست کردنه که سرکان میره خونه و میگه چیکار کردی؟ بوهای خوبی میاد و آلیزه از خریدهاش میگه و غذاهایی که درست کرده سپس سرکان میگه یخورده ولخرجی نکردی؟ اون پولو باید باهاش یه ماه سر کنیما! آلیزه که فکر میکرده اون پول فقط واسه یه روز بوده شوکه میشه و استرس میگیره و بحثو عوض میکنه و میگه نه بابا شوخی کردم اونا دراگون نیست لبو رنگ کردم با رنگ غذا شبیه دراگونش کردم و تو دلش به خودش میگه بدبخت شدم. مهمونها میان و سر میز شام نشستن و از دستپخت آلیزه تعریف میکنن آلیزه میگه چرا مادربزرگ و پدربزرگ با اسماء و سراپ نیومدن؟ قدیر میگه مامان و بابا منصرف شدن گفتن سری بعدی خودشون میان تورکان هم میگه اسماء و سراپ هم در حال کیک درست کردن بودن فردا افتتاحیه ست. معجزه به آلیزه میگه این صندلی خیلی راحته از کجا خریدین؟ ایتالیاییه؟ و انقدر تکون میخوره که صندلی میشکنه. نورالدین به سرکان وقتی تنهان میگه اگه آلیزه رو اون صندلی بود چی؟ و میگه امیدوارم با این کل شب بودنت بعدا اتفاقی واسه آلیزه نیوفته.
سرکان و آلیزه بالا سر شیر آب روشور دستشویی میرن که چکه میکنه و آلیزه میگه باید عوضش کنیم اما سرکان میگه به زندگی واقعی خوش اومدی تعمیر باید بشه نه تعویض و شروع میکنه به تعمیر. فردای آن روز افتتاحیه شیرینی فروشی سراپ و اسماء ست اما وقتی میخوان کیکی که شب گذشته درست کردن را بین همه پخش کنن میبینن خراب شده و نمیدونن باید چیکار کنن که بیلگه به اونجا میاد و اون کیک داغونو به کیک های کوچیک تبدیل میکنه و بین همه پخش میکنن سراپ و اسماء ازش تشکر میکنن و اسماء میگه که باهاشون کار کنه اما سراپ میگه نه قناد اینجا فقط منم اما در آخر قبول میکنه به شرطی که رییس اون باشه. سرکان و آلیزه وقتی به خانه میرن میبینن شیر آبی که سرکان درست کرده بود ترکیده و کف خونه پر از آب. شب آلیزه مریض شده و تب و لرز میکنه که سرکان ازش مراقبت میکنه و بهش دارو میده اما آلیزه نمیخوره. نورالدین به آلیزه زنگ میزنه تا حالشو بپرسه که میفهمه حالش بده و ازش مخفی میکنه. حال آلیزه بدتر میشه و هذیون میگه که سرکان نگرانش میشه و میره که ماشینو بیاره تا ببرتش بیمارستان که نورالدین از راه میرسه و در میزنه که آلیزه درو باز میکنه و با دیدن پدرش از حال میره که نورالدین نگرانش میشه و با سرکان دعوا میکنه و در آخر حلقه آلیزه را در میاره و میگه دیگه نمیتونی دخترمو ببینی و میرن که سرکان جا میخوره…