خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۶۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
نورالدین از بازداشتگاه آزاد شده و خبر میدن بهش که هتل پلمپ شده او شوکه میشه و بعد از چند دقیقه به آلیزه زنگ میزنه و خبر میده که او با سرکان سریعا به اونجا میرن. وقتی آلیزه و سرکان به اونجا میرن و آلیزه نیگه من به دوستام خبر میدم ک همه هتل نرن صنم میگه منم به همه پرسنل خبر دادم فقط به آشپز دسترسی نداشتم گوشیش خاموشه که نورالدین جا میخوره و میگه چی؟ ضیاء گوشیش خاموشه؟ او بلند میشه تا بره دم در خانه اش. نورالدین به تعمیرگاه میره و از بهاء میخواد تا باهم برن سراغ ضیاء. قدیر به اونجا میره تا حال سرکان و آلپ را بپرسه و ببینه در حال چه کاری هستن. بعد از چند دقیقه تارخ به تعمیرگاه سرکان میاد و موتورو واسش میبره سرکان میگه چیشده؟ خراب شده؟ او میگه نه مثل ساعت کار میکنه ولی آوردم جایی که جاش امنه سرکان میگه چی؟ تارخ بهش پیشنهاد میده که موتور اونجا باشه و به مرور خرد خرد پول موتور را برگردونه سرکان خیلی خوشحال میشه و قبول میکنه. نورالدین و بهاء دنبال ضیاء به یک کلینیک زیبایی رفتن،
تو کلینیک بهاء برای سرگرم کردن دکتر و پرسنل میره داخل برای مشاوره عمل چشم گربه ای و نورالدین دنبال ضیاء میگرده. همان اتاقی که بهاء رفته ضیاء به همونجا میاد و آنها با دیدن جا میخورن و ضیاء فرار میکنه. جلوی در کلینیک موفق میشن بگیرنش که تو یه سهل انگاری دوباره فرار میکنه و میره. آلیزه در حال کار کردنه که سراپ برای اذیت کردنش بهش کلی سفارش میده تا بره برسونه وقتی دوستاش میخوان کمکش کنن سراپ میگه نمیشه فقط پرسنل شیرینی فروشی میتونن بسته هارو برسونن. آلیزه که میبینه یکی از سفارش ها واسه سرکان و سفارش یه کیک کوچیکه عصبی میشه و میره اونجا. او موتور میبینه و ماجرارو میشنوه از سرکان که پیشنهاد میده دعوتش کنه خونه شون تا به این بهونه آشنا بشه باهاش. سپس بعد از دادن کیک غر میزنه که چجوری این آدرس هارو پیدا کنه که سرکان میشنوه و میگه میخوام پیچ بخرم بیا اول تورو میرسونم بعد میرم آلیزه قبول میکنه. آلیزه برای تدارکات مهمونی زودتر میخواد بره خونه که معجزه وقتی میفهمه مهمونشون پولداره خودشو جا میکنه. شب همه سر میز شام هستن که اسماء کیک آلیزه را که جا گذاشته میبره اونجا تارخ با شنیدن صدای آسمان جا میخوره و میره تو دستشویی. آلیزه از اسماء دعوت میکنه بره داخل و او قبول میکنه….