خلاصه داستان قسمت ۳۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۵۸ سریال ترکی خواهران و برادران
برک با پدرش رفته به لباس فروشی که گوکان میپرسه چرا اومدیم اینجا؟ برک ماجرای قرارداد بستن و شریک شدنش با آکیف را بهش میگه که گوکان حسابی خوشحال میشه و سرگرم پرو لباس و لباس خریدن میشن. بچه ها به مدرسه رفتن و تصمیم میگیرن که دیگه به درسشون برسن. سپس با دیدن شوال میرن ازش تشکر کنن که صرب و یاسمین تعجب میکنن و تولگا با دیدن اونا از دور بهم میریزه. بعد از رفتنشون صرب میپرسه چیشده؟ که شوال ماجرارو میگه که کمکشون کرده صرب سوکه میشه و میگه از کی تو انقدر دلسوز شدی؟ تولگا میره پیش آیبیکه و میگه بریم تریا حرف بزنیم سپس میپرسه که چیشده؟ چرا همه با شوال خوب رفتار میکردن؟ آیبیکه ماجرارو میگه که تولگا جا میخوره و میگه چرا فیلمو پاک کردی؟ آیبیکه دلیلشو میگه و به تولگا میگه چاره ای نداشتم چون ما باید درس میخوندیم اینجوری فقط میتونستم عمر و اوگولجانو نجات بدم تولگا میگه درکت میکنم تو فقط به فکر نجات خانواده ات بودی ولی بگو الان باید چیکار کنیم؟ فراموش کنیم؟ آیبیکه تایید میکنه و تولگا میگه باشه. آیلا با نباهت تو کلوب درد و دل میکنه به خاطر کارهای برک برای پدرش نباهت میگه چی بگم ولی واقعا خیلی ریسکه این همه پول دست یه پسر نوجوان باشه!
یاسمین با عمر حرف میزنه و میگه تولگا تازگیا ازم دوری میکنه ببین الانم تنهایی نشسته احساس میکنم ازم سرد شده! عمر میگه تو برو تو کلاس من میرم باهاش حرف میزنم ببینم چیشده او میره پیشش و تولگا میگه چیزی نیست میونه ام با یاسمین خوبه فقط مشکلم شواله کلا ازش خوشم نمیاد میبینمش کلافه میشم وگرنه یاسمینو واقعا دوست دارم عاشقشم عمر باهاس کمی حرف میزنه سپس میگه بیا بریم تو کلاس. تو کلاس صرب به عمر تیکه میندازه درباره پول گرفتنش از شوال میخوان باهم دعوا کنن که استاد میاد. تو کلوب گوکان و آکیف با هم آشنا میشن و قرارداد بسته میشه ثریا وارد کلوب میشه و خودشو سهامدار کلوب معرفی میکنه نباهت شوکه میشه و آکیف خودشو متعجب نشون میده. نباهت بهم ریخته که آکیف ازش میخواد آروم باشه سپس وقتی با ثریا تنها میشه ثریا ازش میپرسه تو که گفتی پول نداری این پولو از کجا جور کردی که من سهامدار بشم؟ آکیف میگه از حساب مشترکم با نباهت ببین چه ریسکی کردم! ثریا میخنده و میگه داری همش متعجبم میکنی! تو مدرسه ایاس به آسیه واقعیتو میگه که با صرب اول شرط بسته بودم سر تور کردنت اما بعد که شناختمت زدم زیر همه چیز و عاشقت شدم و ابراز علاقه میکنه بهش که آسیه شوکه شده. آیلا به خانه میره که دوباره با گوکان دعواش میشه و ازش میخواد گورشو از اون خونه گم کنه بره اما وقتی میبینه نمیره میگه من تصمیممو گرفتم از اینجا میره و از خونه بیرون میزنه که گوکان نمیزاره برک دنبالش بره. آییه به خانه میره و با آیبیکه حرف میزنه درباره اعتراف ایاس….
