خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۵۹ سریال ترکی یاقوت کبود
هازال و اوکان تو اتاق کنار حیاط هستن که هازال از نزدیک شدن اوکان جلوگیری میکنه و میگه چیکار میکنی؟ کسی میبینه! اوکان میگه خوب ببینن ندیدی بلایی که سر فرایه و یامان واسه پنهون کردن عشقشون سرشون اومد چیکار کرد اوضاعو؟ نمیخوام پنهون کنم و گونه اش را می بوسه. وورال پیش آتش رفته و ازش میخواد به او و بورا یه فرصت بده تا باهم یه خانواده بشن اما آتش میگه نه تو پدر منی نه اون برادر منه! و از اونجا میره. شب فرایه و یامان نشستن که آتش برای فرایه پیام میفرسته که با مدیر دانشگاه حرف زدم میتونی برگردی سرکارت که فرایه حسابی خوشحال میشه اما یامان عصبی میشه که آتش چرا باید بهت پیام بده؟ چرا به جای من اون مشکلاتتو حل میکنه؟ فرایه میگه میفهمی چی میگی؟ اون برادرته! یامان میگه آره برادرمه و تورو ازم گرفت! اولین بار لباس عروسو تو با اون پوشیدی! فرایه میگه هرکاری کرد ولی نتونست قلب منو لمس کنه! چرا نمیبینی؟ من تا آخرش مال توعم! اما یامان آروم نمیشه و قیچی که آتش واسش گرفته بود را از تو کیفش برمیداره و از اونجا میرن. یامان بعد از رسوندن فرایه پیش آتش میره. فرایه با کلافگی به خانه رفته که اونجا گلفم را میبینه و شوکه میشه! آتش وقتی با گونش تو خونه سنگی هستن و میخوان همو ببوسن یامان با داد و فریاد میاد اونجا که آتش از گونش میخواد بره. سپس با آتش دعوا میکنه و میگه تو چرا از فرایه فاصله نمیگیری!
سپس سر فرایه باهاش دعوامیکنه که آتش میگه نه من نه به فرایه اعتماد نداری! فکر نمیکنی مشکل از توعه؟ تو بیمار روانی به درد اون دختر نمیخوری! اونم بهش میگه تو هم خون یه بیشرف تو رگهاته و میره. او وقتی تو اتاقش دوش میگیره به رفتارهاش فکر میکنه و عصبانی میشه از گندی که زده. فردای آن روز موعد دادگاه فرایه و آتشه که قبلش میره پیش فرایه و ازش معذرت خواهی میکنه. بشیر یه نفرو اجیر کرده تا در قالب دکتر بره داخل اتاق و کار بورا را تمام کنه. فرایه و یامان به سمت دادگاه میرن و منتظر آتش هستن که آتش اونارو از دور میبینه اما لحظه آخر یاد حرف های یامان میوفته و پیاده نمیشه و میره یکراست سمت بیمارستان تا بورا را ببینه. یامان و فرایه تو دادگاه منتظر آتش هستن و مدام بهش زنگ و اس ام اس میدن که جواب نمیده. آتش به بیمارستان رسیده که میبینه دکترها بالاسر بورا رفتن و سعی میکنن به زندگی برگردوننش اما موفق نمیشن. بشیر به جمیله زنگ میزنه و میگه کار تموم شد او خیالش راحت میشه. آتش تو بیمارستان از وورال مراقبت میکنه و وقتی نمیتونه رو پاهاش وایسه میگیرتش و بهش میگه آروم باش بابا وورال جا میخوره و تو بغلش گریه میکنه. گونش میره دادگاه و میگه چیشد؟ آتش کجاست؟ فرایه میگه نیومد و یامان میگه بهش بگو نمیتونه من و فرایه را ازهم جدا کنه! گونش جا خورده!…