خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۱ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریالهای جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جادههای خطرناک پر از آزمونهای شور، اشتیاق، انتقام و قلدری میپردازد که یک شبه تغییر میکند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آکگول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال میباشند.
قسمت ۶۱ سریال ترکی یاقوت کبود
آلینا با دیدن اسم بورا روی ظرف بامیه حالش بد میشه و گریه میکنه و میگه بچه ام هنوز به دنیا نیومده بی پدر شد! جمیله آرومش میکنه و میگه به خودت بیا پدر بچه ات یامان گولسویه نه بورا! بورا را هم خدا بیامرزه! یامان و اوکان شب تو شرکت موندن و تمام تلاششونو میکنن تا هرچی سریعتر پول بدست بیارن برای نجات شرکت. آتش با گونش تو کافه نشستن و درباره اینکه میخواد چیکار کنه باهاش مشورت میکنه و میگه یا فردا امضاء میکنم و میشم باکرجی یا امضاء نمیکنم و به عنوان گولسوی ادامه میدم گونش میگه درسته گولسوی ها خیلی قدرت دارن ولی باکرجی هم قدرت داره ولی قدرتش فرق داره! یکم ترسناک و گیج کننده ست! آتش میگه من میدونم دارم چیکار میکنم. فرایه رفته سر قرار با آتش و با دیدن او دعواش میکنه که چرا نیومد و اونو تو اون شرایط قرار داده! آتش ازش میخواد بشینه تا باهم حرف بزنن سپس بهش میگه میخوام با یکسری حقایق حرف بزنم اینو بدون که همه چیز بین ما تموم شده خیالت راحت ولی شما وقتی پنهانی عاشقتونو جلو میبردید از حقایق زندگی دور شدین و میخواد درباره ضعف های یامان بگه تا کمی یواشتر جلو برن و همدیگرو بشناسن که فرایه عصبی میشه و میگه تو به اندازه من یامان نمیشناسی اون هیچوقت منو اذیت نمیکنه و هرکاری میکنه واسم! آتش که میبینه حرف حرفه خودشه بحثو تموم میکنه و از اونجا میره.
فرایه رفته به شرکت پیش یامان و اونو سورپرایز میکنه و کلی خوراکی خریده تا اونجا باهم بخورن. یامان از اوکان میخواد بره یکم بخوابه تو اتاقش تا سرحال بشه و اونم با فرایه تنها بشه اوکان قبول میکنه و میره. فردای آن روز چتین و زنش به اتاق فرایه میرن و باهاش دعوا میکنن که چرا دوباره نصفه شبی از خونه رفته بیرون و آبرو واسشون نداشته!فرایه ماجرای ورشکست شدنه احتمالی گولسوی هارو میگه و ادامه میده که دیشبم تو شرکت بودیم داشتم به یامان کمک میکردم چتین با شنیدن این خبر بهم میریزه. فرایه آماده شده تا به آتلیه دانشگاه بره که یامان میخواد برسونتش ولی فرایه بهش میگه بهتره روز اولو من خودم برم و تو دیده نشی اونجا این واسه من فرصت خیلی خوبیه! یامان قبول میکنه و بعد از رفتن فرایه به گونش زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره. او تو کافه به گونش گوشزد میکنه که از آتش دست بکشه و خودشو نجات بده سپس از ملیس کسی که آتش سر سفره عقد ترکش کرده بود میگه و زیرآب آتش را میزنه و میره گونش تو فکر میره. وقتی به خانه اش میره آتش را اونجا میبینه و تعارفش میکنه داخل سپس درباره چیزهایی که فهمیده بهش میگه آتش تا حدودی توضیح میده و از اونجا میره. فرایه به دانشگاه رفته که میبینه پشت سرش حرف میزنن ولی اعتنایی نمیکنه و به داخل آتلیه میره….