خلاصه داستان قسمت ۳۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۸۰ سریال ترکی خواهران و برادران
فاطما با ایتن تو تراس نشستن و فاطما بهش میگه بهتره فاصله اش را با اورهان حفظ کنه تا سوءتفاهم پیش نیاد چون بچه ها اونارو دیروز تو چایخانه باهم دیده بودن و بهم ریخته بودن آیتن میگه منظور بدی ندارم کسی که با منظور داره خودشو به اورهان نزدیک میکنه شوال هستش که سعی میکنه با اورهان صمیمی بشه فاطما با شنیدن این حرف خوشحال میشه و واسه خودش خیال بافی میکنه که پولدار شده و با لیموزینش میره به خانه شوال و اورهان تا بهشون سر بزنه. اکیف میره پیش شوال و با عصبانیت از پنهان کاری نباهت میگه که شوال جا میخوره و بهش میگه ولی همه چیز به نام نباهته و هیچی از خودت نداری آکیف میگه اره ولی همه ی ثروت اون حاصل زحمت های منه شوال میگه آره ولی به نام نباهته و حق امضاء هم نداری. تو مدرسه گوکچه میاد پیش برک و آیبیکه و از برک جزوه میخواد برک میگه تو کمدمه گوکچه میگه باشه و دستشو میزاره رو شونه برک و میره که ایبیکه خوشش نمیاد و میپرسه اون کی بود؟ او میگه دختر دوست پدرمه. وقتی به طبقه بالا میرن و برک جزوه را بهش میده گوکچه اینبار گونه اش را می بوسد و میره که آیبیکه و برک شوکه میشن و ایبیکه باهاش دعوا میکنه و میگه که چرا خودتو عقب نکشیدی؟ و با دلخوری به داخل کلاس میره.
اکیف تو کلوب با ثریا درباره کار نباهت با کلافگی حرف میزنه و میگه یه نقشه دارم و وقتی نباهت به اونجا میره اونا شروع میکنن به دعوا کردن که نباهت جا میخوره سپس اکیف با نباهت از اونجا میره. رئیس ایلا پیشش میره و میگه رزومه تونو چک کردم خیلی خوبه از این به بعد دستیار مدیر رستوران شدین ایلا خوشحال میشه و تشکر میکنه.جانسو تو باشگاه در حال بیلیارد بازی کردنه که صرب میره پیشش و دستبندشو بهش میده جانسو تشکر میکنه و میگه که مامانم کلی سرم غر زد که چرا گمش کردم سپس میگه تازگیا سر و کله یه خواهر و برادر پیدا شده میونه مون زیاد خوب نیست صرب میگه منم یه برادر بعدها پیدا کردم درکت میکنم و صرب حسابی از جانسو خوشش اومده. آیتن تو خونه به خودش رسیده که جانسو با دیدنش جا میخوره ایتن اعتراف میکنه که واسه اورهان به خودش رسیده و ازش خوشش میاد هنوز سپس اورهان با دیدنش اهمیتی نمیده که ایتن میخواد ازش برن دوتایی بیرون که اورهان میگه حوصله ندارم و وقتی ایتن اصرار میکنه اورهان میگه پس ۳تایی بریم.
ایلا تو سالن رستوران گوکان را میبینه که با عصبانیت میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ گوکان میگه مدیون منی من بهشون پول دادم تا بهت ترفیع بدن ایلا به مدیریت میگه و وقتی مطمئن میشه استعفا میده و میره. عمر و یاسمین باهم تو یه فروشگاه کار میکنن که وقتی میرن خونه یاسمین از خستگی مدام غر میزنه عمر و امل میخندن. صرب با ایاس درباره جانسو حرف میزنه که جانسو از رستوران بیرون میره و به صرب زنگ میزنه و باهم حرف میزنن اورهان به ایتن میگه باید مراعات کنین و پس انداز کنین که زودتر یه خونه بگیرین ایتن از اینکه او مدام به رفتن انها فکر میکنه ناراحت میشه. عمر به خانه سوسن و ثریا میره و اونجا سوسن کیک درست میکنه و عمر با ثریا میخورن و تعریف میکنن سوسن امیدوار و خوشحال میشه. فردای ان روز آکیف به بهونه دعواش با ثریا به نباهت میگه میترسم مشکلی واست پیش بیاره و بهش یکسری کاغذ میده تا با امضاء کردنشون بهش تو کلوب اختیار بده نباهت امضاء میکنه و آکیف خوشحال میشه….