خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من
ملیسا و اونور باهم رفتن به کافه و باهم حرف میزنن که اونور میگه درسته قدیم روزهای خوبیو گذروندیم ولی الان دیگه من یه خانواده دارم و این شدنی نیست! خیلی دیره! ملیسا میگه ولی تو بعد از این همه سال منو بوسیدی! وقتی چشمامو میبندم گرماشو حس میکنم. ببین از وقتی دیدمت اشتهام باز شده! آیدین خبرنگار محله اونور و ملیسارو میبینه و عکس میگیره سپس میره به انجمن و با دیدن دیدم و شبنم پیششون میره. شبنم سر قرار با مردی میره که چند شب پیش اومده بود خونه اش و سراغ نیازی را میگرفت. شبنم میپرسه بگو نیازیو از کجا میشناسی؟ او میگه من تاحالا حتی ندیدمش سلو ازم خواست تا برم نیازیو بکشم به جای بدهیم منم قبول کردم ولی وقتی رفتم اونجا دیدم از زندان آزاد شده دیگه تو استانبول به این بزرگی نمیتونستم پیداش کنم که! شبنم بعد رفتی به پلیس گفتی گمشده آره؟ او تایید میکنه که شبنم میگه بهت میخوام کمک کنم میره پیش پلیس و بهشون میگی که نیازیو تو محله خودتون دیدی و گزارش مفقودیو پس میگیری بعد میری پیش سلو و میگی با یه شئ فلزی کشتمش انداختمش تو دریا او بهش میگه اگه سر و کله اش پیدا بشه سلو منو میکشه! شبنم میگه اون مرده خیالت راحت.
شبنم باشگاه رفته که ملیسا میره تو فضای مجازیش و آدرس باشگاهشو برمیداره میره اونجا تا ثبت نام کنه. آیسل گلدانی با گل های مشکی سفارش داده و با دیدنش یاد دوتا از همان گلدان میوفته که شبنم قبل از هر خبر بارداریش برای آیشل فرستاده بود سپس به خدمتکارش میگه اینو خوب تزئین کنین بعد بفرستین بره واسه شبنم. تو انجمن آیدین میره پیش دیدم و عکس اونور و ملیسارو بهش نشون میده دیدم عصبی میشه و میخواد ازش بگیره که او نمیزاره و میگه اینو از کجا آوردی؟ آیدین میگه فقط خودم این خبرو میتونم پخش کنم!آیسل یادش میاد که شبنم چجوری زیرزیرکی با اونور ازدواج کرد و برای محکم شدن جای پاش سریع باردار شد آیسل هم درباره اش تحقیق میکنه و میگه اگه نمیخوای خانواده ات باخبر نشن و اونور نفهمه که خانوادتو پنهان کردی قرارداد ازدواجو باید امضاء کنی! مسعود تو خونه مدام به شبنم فکر میکنه و لبخند میزنه شبنم هم به مسعود فکر میکنه. وقتی میخوابه دید بهش پیام میده و میگه باید حرف بزنیم خیلی فوری! اما شبنم که خوابه متوجه پیامش نمیشه….