خلاصه داستان قسمت ۳۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۸۴ سریال ترکی خواهران و برادران
صرب و اوگولجان را به خاطر بهم ریختن فروشگاه میبرن. عمر به اورهان خبر میده و او که پیش شوال خانم بود ماجرارو بهش میگه شوال میگه اینا چرا دست از سر این کاراشون برنمیدارن؟! سپس میگه بزار زنگ بزنم به دوستم بگم نمیام بریم کلانتری. سپس اورهان پولو بهش پس میده و میگه آیتن از اجاره خونه منصرف شده دیگه لازم ندارم شوال قبول میکنه. آنها به کلانتری میرن و با بچه ها دعوا میکنن که چرا دست از این کاراشون برنمیدارن سپس آنها تصمیم میگیرن تا یه شب تو بازداشتگاه بمونن شاید به عقل بیان و میرن که صرب و اوگولجان جا میخورن. اورهان به خانه برمیگرده که آیتن میگه امید جان تب داشت الان حالش خوبه تو برو استراحت کن من بالاسرش میمونم تا اتفاقی نیوفته. فردای آن روز تو خونه عمر یاسمین و تولگا هم رفت پیششون و بعد از خوردن صبحانه عمر میره آرایشگاه تا آماده بشه تولگا میره واسش کت بیاره و دخترها شروع میکنن سوسن را آماده کردن. آیتن واسه اینکه تا صبح بیدار مونده میگرنش گرفته. آکیف با آیلا تو کافه قرار گذاشته و آکیف میگه که ایندفعه کار اون گوکان تمومه و میگه که دوستش قرار شده در ازای گرفتن پول مدارکی بده که اون عوضی دستش رو بشه آیلا استرس داره که آکیف میگه ماجرا چیه؟ او مرگ مادر الیف را میگه که گوکان خبر داره اما در آخر میگه من واسم مهم نیست واسه خودم چه اتفاقی میوفته فقط باید مطمئن بشم واسه برک اتفاقی نمیوفته.
او بعد از رفتن آکیف به دوستش که وکیلش زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره سپس وقتی مطمئن میشه که بلایی سر برک نمیاد خیالش راحت میشه و میره سمت الیف. اورهان با شوال رفته به کلانتری دنبال اوگولجان و صرب. اونجا اوگولجان به پدرش میگه من میگم کاری نکردم کار من نبوده ولی حرف منو باور نداره حرف عمر جونتو فقط باور میکنی و با عصبانیت میره. فاطما به جای آیتن میره به خونه شوال برای پختن غذا که اونجا شوال میگه عاشق غذاهای دریاییه فاطما میگه اورهان هم خیلی دوست داره زیاد درست میکنم بلدم شوال میگه باشه پس آماده شد میگیم ایشون هم بیان باهم بخوریم فاطما خوشحال میشه. جانسو میره پیش آکیف تو کلوب و بهش نامه را نشون میده و ازش باج میخواد آکیف میخنده و میگه خدایا منو با چیا امتحان میکنی! بعد از کمی حرف زدن تو به فرصت از دستش میگیره و کاغذو میخوره جانسو ناراحت میشه آکیف بهش میگه حالا بهت یه پولی میدم دختر زرنگ آقا اورهان جانسو میگه نمیخوام به جاش منو تو مدرسه ای که خواهر و برادرمم اونجان بنویس آکیف قبول میکنه و میگه غذام بخور بعد برو و با پوزخند میره. آیلا پیش الیف رفته و به خاطر رفتاری که باهاش کرد و بیرونش کرد از خونه اش معذرت خواهی میکنه و میگه که پدرش اونو تهدید میکنه سپس ماجرای کشته شدن مادرشو واسش تعریف میکنه که الیف شوکه میشه و با گریه دستشو پس میزنه و میگه دیگه بهم نگو دخترم! تو قاتل مامانمو و با گریه از اونجا میره. آیلا به آکیف زنگ میزنه و میگه به الیف همه چیزو گفتم نوبت توعه دیگه….