خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۱۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۱۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۱۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من

سلو به برادرش تو رستوران میگه که این حسن بدجوری خرابکاری کرده او میگه کارشو تموم کن، اون مسعود هم زیادی داره کش میده قضیه رو کار اونم تموم کن تمیز باشه! شبنم بچه هارو آماده میکنه تا برسونه مدرسه شون که اونور میگه بهتر باهم کمی حرف بزنیم بزار بچه هارو راننده ببره شبنم میگه باشه واسه بعد خودم میبرمشون. ملیسا به آیسل زنگ میزنه و میگه مهمت زنگ زد بهم گفت اونور سفارش یه انگشتر داده آیسل میگه مطمئنی مال توعه؟ شاید مال شبنمه! ملیسا میگه نه بابا چرا باید الکی واسش انگشتر بگیره؟آیسل خوشحال میشه و میگه تا روز دادگاه اصلا با اونور نباید دیده بشی و قطع میکنه تماسو. شبنم به خانه میره که میبینه اونور اونجا نشسته منتظرش و جایی نرفته اونور میگه حرف بزنیم؟ شبنم قبول میکنه و باهم کمی حرف میزنن سپس اونور انگشتری که واسش خریده را بهش میده شبنم لبخند میزنه و تشکر میکنه. اونور میگه شب به مهمانی مادرم میای دیگه؟ شبنم تأیید میکنه که اونور میگه باشه شب باهم میریم و میره. دیدم با آیدین حرف میزنه و میگه که انگاری ملیسا بعد از سالها اومده استانبول و با اونور ملاقات کرده و باهم قهوه خوردن چیز خاصی بینشون نبوده و نیست و تلاششو میکنه تا او خبری کذب پخش نکنه.

شب مراسم شروع شده و اونور با شبنم به همراه بچه هاشون به مهمونی رفتن. شبنم با بچه هاش در حال رقصیدن و خوش گذرونی هستن که ملیسا به اونجا میاد آیسل تعجب میکنه از اومدنش و میره پیشش و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ با چه عنوانی الان اومدی اینجا؟ ملیسا میگه مامان جون؟ من یا چه عنوانی اومدم؟ و باهم حرف میزنن که شبنم اونو از دور میبینه و شوکه میشه اونور میره پیشش و میگه به خدا من خبر نداشتم نگفتم بیاد! ولش کن الان مامانم ردش میکنه بره اما شبنم میگه نمیخواد بریم به استقبال مهمون و میره جلو بهش خوش آمد میگه. سپس بعد از کمی حرف زدن میره پیش اونور. حسن تو یه مهمونی که دعوا شده اون وسط یه نفر میره جلو و بهش چاقو میزنه. از مأمورین که میرن اونجا حسن را شناسایی میکنن و به مسعود خبر میدن مسعود بهم میریزه. فردای آن روز ملیسا رفته خونه آیسل تا باهاش حرف بزنه او سرزنشش میکنه که چرا کاری که میگه انجام نمیده و به عکسش عمل میکنه! سپس میگه که شبنم یه زندگی ۱۰ ساله داشته با اونور دوتا بچه دارن! دیدی که اون انگشترو هم واسه شبنم خریده بوده یعنی از هم پاچیدن این زندگی کار راحتی نیست! و ازش میخواد برگرده و فعلا بیخیال بشه ملیسا بهم بیخته و قبول میکنه و میگه میرم ولی برمیگردم….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا