خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی پناهم ده + عکس
خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی پناهم ده را در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۸ سریال ترکی پناهم ده
ناز به اتاق اینجیلا میره و با عصبانیت لباساشو بهم میریزه که عکس کودکی سه تاییشونو تو جیبش میبینه و با حرص و عصبانیت پاره میکنه و میگه جفتتون بمیرین و لباس های اینجیلارو پاره میکنه و داد میزنه. مبرا از لای در اونو میبینه و خوشحاله ولی امینه با یه نفر دیگه دلشون به حال اینجیلا میسوزه و میگن خدا دوستش داشته که الان اینجا نیست. خانواده مته و ناز به همان رستورانی رفتن که مته و اینجیلا اونجان. اینجیلا به سرویس میره و اونارو اونجا میبینه و سریع دور میشه. گارسون اونجا پیش مته میرن و میگه پدربزرگتون آقا ضیاء و خانواده خودشون و آقا هاتف اینجا هستن مته بهش میگه من اینجا نیستم حواست باشه و فکر میکنه چیکار کنه چجوری بره. اینجیلا طبقه بالا مخفی شده که عزت پشت سر خاله کوچیکه مته بالا میره و باهم حرف میزنن و عزت بهش میگه باید باهم قرار بزاریم اینجیلا میفهمه که اینا باهم رابطه دارن و شوکه میشه. سر میز شام هاتف و ضیاء باهم صحبت میکنن و باهم توافق میکنن. از طرفی مته با اینجیلا از در پشتی میرن و مته میگه میخوام با هم بریم کشتی سواری.
ناز برای اینکه حرص مته را دربیاره میره به کلاب و با یکی از دوستاش شروع میکنه به رقصیدن و خوشگذرونی و از قصد عکس میگیره با پسر و میزاره تو استوری اینستاگرامش و مدام چک میکنه تا ببینه مته دیده یا نه و وقتی میبینه اون هنوز ندیده حرص میخوره که چرا هنوز خبری از مته نیست. اینجیلا و مته تو کشتی باهم شیرینی میخورن و اینجیلا یاد بچگیشون میوفته که همون شیرینی و دسر را میخورد و قرار میشه تا طلوع آفتاب با همدیگه تو کشتی باشن. اینجیلا بهش میگه واست یه هدیه دارم. این واسه من خیلی با ارزشه از اولین کسیه که دوستش داشتم هر وقت ناراحت بودم اینو لمس میکردم ازت میخوام ازش مواظبت کنی و مته میده که یه تیکه سنگه مته قبول میکنه و یادش نمیاد که این سنگه متعلق به خودش تو بچگیشه. ناز تو خونه گریه میکنه و عروسک اینجیلارو تو بغلش گرفته و همونجا رو تخت اینجیلا میخوابه. فردا صبح وقتی اینجیلا از مته خداحافظی میکنه و میره خونه، میبینه ناز رو تختش خوابیده و جا میخوره امینه بهش میگه بیا بریم بهت توضیح بدم که چیشده و باهم از اتاق بیرون میرن….