خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی پناهم ده + عکس
خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی پناهم ده را در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۹ سریال ترکی پناهم ده
بالکین با دیدن مته میره پیشش و به خاطر غیب شدنش سرزنشش میکنه که مته بهش میگه فکر کنم عاشق شدم بالکین میگه چی؟! اینجیلا با امینه داره حرف میزنه و او بهش میگه که چه اتفاق هایی افتاده بوده تو خونه سپس امینه بهش میگه خوب تو تعریف کن! خوش گذشت؟ چیکار کردی؟ اینجیلا میگه خیلی خوب بود انقدر خوب که نمیتونم نه واسه کسی نه واسه خودم تعریف کنم دوباره. امینه میگه برو به ناز بگو عاشق شدی شاید کمکت کرد میخوای من برم بگم؟ اینجیلا میگه نه حتی به آبجی جمیله هم نمیگی فقط بین خودمون میمونه! اینجیلا رفته ناز را از خواب بیدار میکنه و ناز بهش میگه تو کجا بودی؟ و بهش میگه من اینجا تا صبح مردم و زنده شدم ولی تو رفتی خوش گذرونی؟ من اینجا نگران حال تو بودم بعد تو انگار نه انگار؟ اینجیلا میگه فکر نمیکردم که نگران حالم بشی ناز میگه من همیشه نگران حالت میشم برعکس تو! مته با بالکین حرف میزنه و میگه باید دوباره اون دخترو ببینم و پیداش کنم! بالکین میگه شوخیت گرفته؟ اینسری بحث جدیه! خواستگاری رفتیم میفهمی؟ از طرفی اینجیلا با ناز حرف میزنه و وقتی میفهمه که او چقدر عاشق مته ست بهش میگه فکر نمیکردم انقدر دوسش داری سپس در آخر بهش میگه اون قرارداد انقدر هم مهم نیست بهش زنگ بزن بگو بیاد و باهم حرف بزنین و اون قراردادو امضاء کن ناز آروم میشه.
ناز به مته زنگ میزنه و اونو به خانه دعوت میکنه سپس تا مته بهش میخواد بگه که عاشق شده و بهم بزنه نامزدیو ناز میگه که قراردادو امضاء میکنم سپس همان موقع اینجیلا میاد و میگه چیزی نمیخواین ناز خانم؟ مته با شنیدن صداش برمیگرده و با دیدن او شوکه میشه سپس باهم دست میدن و مته که شوکه شده بهش میگه خوشبختم اینجیلا خانم! سپس وقتی ناز میره حاضر بشه که برن خونه پدربزرگ مته برای امضاء قرارداد مته میره پیش اینجیلا تو آشپزخانه و به خاطر بازی دادنش باهاش بحث میکنه و سرزنشش میکنه وقتی فیلیس میفهمه که قراردادو قبول کرده بهش میگه که اونو نباید امضاء کنی! ناز حاضر میشه و میره پیش مته و اینجیلا که وقتی میخوان برن مته به اینجیلا میگه تو هم بیا بالاخره سفیر صلح مایی دیگه! تو حیاط فیلیس هم راهی شده و همراهشون میره. وقتی به اونجا میرسن همه سر میز صبحانه نشستن که اول فخرنساء از چشمان خوشگل اینجیلا تعریف میکنه سپس گلتن با اومدنش با دیدن اینجیلا ازش تعریف میکنه و میگه که تو بچه گی ناز خیلی اذیتش میکرد. مته میگه چطوره هفته دیگه ازدواج کنیم؟ و اینجیلارو هم میبینه که ببینه چه ری اکشنی نشون میده اینجیلا شوکه شده ولی خودشو جمع و جور میکنه گلتن مخالفت میکنه و حالش بد میشه و میگه اینا باهم خوشبخت نمیشن! سپس از مته و اینجیلا میخواد ببرنش به اتاقش. مته به اینجیلا میگه بیرون اتاق منتظر باش و اینجیلا میره بیرون….
