خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۱۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من
شبنم به روهو زنگ میزنه و میپرسه چیشد چخبره اونجا؟ روهو میگه میگن هرجور شده باید امروز اینجا کنده بشه! شبنم به روهو میگه گوشیو بده به همون مأمور شهرداری سپس بهش میگه مگه تو پولتو نگرفتی؟ مگه توافق نکرده بودیم؟ او میگه رئیسم گیر داده امروز باید کار اینجا تموم بشه شبنم میگه پس منم به رئیست میگم رشوه گرفتی! مأمور میگه باشه من حلش میکنم. دیدم تو رستوران همش به سلو فکر میکنه که به خودش میگه این چه حس مسخره ایه دیگه جمع کن خودتو! اونور میاد پیش شبنم و میگه که امشبم بمونیم فردا صبح بعد از خوردن صبحانه مفصل بریم شبنم مریضی اجه را بهونه میکنه اما اونور میگه باهاش حرف زدم حالش خوب بود و بالاخره شبنمو راضی میکنه شبنم کلافه میشه. آخرشب سلو میره رستوران که دیدم میگه دیگه داریم میبندیم ببخشید ولی سلو میگه باهم حرف بزنیم یکم سپس دعوتش میکنه به قایقش تا اونجا حرف بزنن اما دیدم قبول نمیکنه که او آدرسی مینویسه واسش و میره. تو ویلا ملیسا به مسعود میگه میدونی برای رسوندن من به اونور خانواده ام خیلی کارها کردن هر کلاسی که اونور میرفت منو هم اونجا مینوشتن مسعود میگه فکر کردم خودشو دوست داری نگو پولشو دوست داشتی! ملیسا میگه نه خودشم دوست دارم! همان موقع شبنم میگه مهمونی تموم شد دیگه بسه و اونور را میبره تو اتاقش تا بخوابه و به خدمتکار میگه اتاق مهمونارو هم نظون بده بهشون.
اونور میره به بهونه آب خوردن به اتاق ملیسا و مسعود هم سر میزنه تا ببینه اونا هم آب میخوان یا نه که اونا میگن نه. دیدم بعد از تموم شدن کارش به قایق سلو رفته و او با دیدنش خوشحال میشه. دیدم میگه فقط اومدم بگم که نمیتونم مشاورتون بشم چون هم دست من نیست هم سرم خیلی شلوغه و بعد از صحبتی کوتاه از اونجا میره. سلو برادرش میگه بهش که انگاری از یه چیزی میترسه سلو میگه آره تحقیق کن ببین کارش چیه کی پشتشه. بعد از خوابیدن اونور شبنم سوار ماشین میشه و میره سمت خانه که مسعود میبینه که رفت و جا میخوره. وقتی میرسه خونه میبینه آیسل اونجاست و جا میخوره و از هم میپرسن تو اینجا چیکار میکنی؟ سپس گرم صحبت میشن و شبنم واسش از نوشیدنی میریزه که قویه و خواب آورده ولی خودش نمیخوره. سپس بعد از کمی حرف زدن آیسل میخوابه همونجا که شبنم میره باغچه رو میکنه و نیازی را میزاره تو صندوق عقب سپس میره کنار جاده جنگلی و اونجارو میکنه و نیازی را دفن میکنه سپس به سمت ویلا برمیگرده. مسعود میبینتش تو حیاط و شبنم میگه که رفتم دخترمو دیدم و برگشتم دلم آروم نگرفت نتونستم بخوابم مسعود به خاطر این زندگی سختی که داره باهاش حرف میزنه و میگه این اصلا زندگی کردن نیست! سپس شبنم میره داخل….