خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۲۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۲۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۲۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من

شبنم میره دم مدرسه اجه و امره و اونارو برمیداره سپس میرن تا باهم دور بزنن و وقت بگذرونن بعد از چند دقیقه طوفان به اونجا میره که مادرهای بچه های دیگه با دیدنش بهش میگن که شبنم بچه هارو برد او به اونور خبر میده و اونور بهم میریزه. مادر و پدر شبنم با دیدن خبری که درباره شبنم پخش شده را میخونن و میگن این دختر ماست! ببین چقدر تغییر کرده چه شوهر پولداریم کرده، الان عروس گوموشجوهاست! سپس باهم تصمیم میگیرن برن پیش شبنم و باهاش حرف بزنن. ملیسا به رستوران رفته و اونجا میره سر میز شبنم میشینه، دوست های نزدیک شبنم با دیدن ملیسا که سرجای شبنم نشسته جا میخورن و میگن الان دیدم میره باهاش دعوا میکنه! دیدم میره جلو و به ملیسا خوش آمد میگه ملیسا لبخند میزنه و دیدم میره که بقیه با دیدن این صحنه شوکه میشن و میگن توقع نداشتیم اینجوری کنه بالاخره دوست شبنمه! شبنم با بچه هاش میره با پول کمی که داره تست میخورن و اونجا واسشون داستان زندگیشو تعریف میکنه که از زبان خودش بشنون. آیسل میره پیش اونور و باهاس حرف میزنه تا آروم بشه و میگه وقتی بابا ترکت کرد چه حسی داشتی؟ او میپرسه این سوال چی بود دیگه؟

اونور میگه الان بچه هام چه فکری میکنن درباره من؟ منو به این عنوان به خاطر میسپارن که به خاطر یه زن دیگه از مادرشون جدا شدم آیسل میگه نه تو خودتو اصلا با پدرت مقایسه  نکن! بعد از کمی حرف زدن ازش میخواد خودشو جمع و جور کنه تا بچه ها الان میان اونور میگه شبنم رفته دنیال بچه ها با خودش برده زنگم میزنم برنمیداره آیسل میگه نکنه دزدیده!اونور استرس میگیره. بعد از چند ساعت شبنم بچه هارو میبره خونه که امره بهش میگه یه مرد اومد این گوشیو داد بهم تا بهت بدم شبنم گوشیو میگیره و بعد از داخل رفتن بچه ها به شماره ای که تو گوشیه زنگ میزنه که میبینه برادر سلوعه که بهش میگه کم پیدایی همکار شبنم میگه من شمارو نمیشناسم مزاحم نشین و قطع میکنه. شبنم میره رستوران که میبینه ملیسا سرجاش نشسته و آیدین باهاش داره میگه میخنده که بهم میریزه. شبنم میره پیش ملیسا و باهم کل کل میکنن و در آخر ملیسا میره که شبنم به آیدین اشاره میکنه دنبالش بره. آنها به اتاق آیدین میرن و اونجا شبنم از خودش لایو میزاره و میگه که میخواسته از اون زندگی که کسی دوسش نداشته و ازش کار میکشیدن خلاص بشه واسه همین یه زندگی جدید شروع کرده در آخر میگه من فقط بچه هامو خیلی دوست دارم و واسشون میجنگم و سر خم نمیکنم…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا