خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی بهار + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز به‌عنوان تهیه‌کننده این مجموعه شناخته می‌شود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روز‌های فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش می‌شود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانه‌دار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی می‌شود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و می‌گوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!

قسمت ۳۵ سریال ترکی بهار
قسمت ۳۵ سریال ترکی بهار

قسمت ۳۵ سریال ترکی بهار

عزیز آراز به سلن میگه که مامانم از خونه رفته و قراره از هم جدا بشن سلن بهش میگه آخه واسه چی؟ آرای میگه نمیتونم اینو بگم دیگه ولی هیچ وقت نمیتونم بابامو ببخشم و گریه میکنه که سلن آرومش میکنه. پارلا با پدرش حرف میزنه و ازش می‌خواد تا باهم برن به آمریکا پدرش میگه من از خدامه عزیزم ولی نمیشه پارلا میگه چرا؟ من نمیخوام اینجا باشم بری باز تیمور میاد! من نمیتونم اونو اینجا تحمل کنم! پدرش میگه نمیشه حضانت تو با مادرته میدونی که من پدر واقعیتم نیستم! پارلا بهش میگه دیگه همچین حرفی نزن تو پدر منی! اورن به کشتیش میره که میبینه یه دختر اونجا خوابیده وقتی بیدارش میکنه او وانمود میکنه که دوباره سوار کشتی اشتباه شده اورن ازش می‌خواد بره که او وقتی میره سوار موتورش می‌خواد بشه کن آوردن میره و بهش میگه اون موتور مال منه! درست نیست جلوی چشمم بدزدیش! سپس دختره بهش میگه تو خیلی اعصاب خردکنی و از اونجا میره. فردای آن روز مادر بهار واسش صبحانه درست کرده و به بهار میگه که میدونم نظم زندگیتون بهم ریخته و میخندی دنبال خونه بگردی من خوشحالم که اینجا بمونین ولی بچه ها اتاق ندارن و بهش یه مقدار طلا میده و میگه اینو من قبلا واست جمع کرده بودم که بهت بدم ولی رفتی تو خونه ای که همه چیز داشت و چیزیو به سلیقه خودت نمیتونستی بگیری!

بهار اشک میریزه و با احساس مادرشو صدا میزنه و بغلش میکنه سپس میگه نه نمیتونم اینو قبول کنم مادرش بهش میگه اینا مال توعه من واسه تو جمع کرده بودم! بهار میگه من یکم پس انداز دارم ازون استفاده میکنم کم آوردم ازش برمیدارم گل چیچک میگه نه مدیون منی اگه ازش استفاده نکنی! بهار قبول و تشکر میکنه. فردای آن روز گل چیچک رفته جواب آزمایششو بگیره که رنگین بهش میگه چیز خاصی نیست نگران نباشین و اونجا میفهمه که او مادر بهاره. اورن جواب آزمایش نورا را میبینه و بهش میگه که متأسفانه غده بدخیمه او بهم میریزه و گریه میکنه تیمور و بهار به اونجا میرن و نورا را دلداری میدن. بعد از بیمارستان بهار میره تا خونه ای که چاعلا پیدا کرده را ببینه که به چاعلا زنگ میرنه کجاست او میگه نتونستم بیام ولی نیرو کمکی فرستادم همان موقع اورن میاد و میگه من رسیدم و بعد از کمی حرف زدن باهمدیگه میرن به داخل خانه تا ببینن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی بهار + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا