خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۴۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من
نیلگون مادر مسعود با شبنم حرف میزنه و با کنایه بهش میفهمونه که از پسرش فاصله بگیره چون آدم مثلا زیاد دیده ولی سر همشونو زیرآب کرده و در آخر میخواد بره که بهش میگه اومدم بهت تذکر بدم که دست از پسرم بردار کسایی که مادرشون سیرشون نکرده هیچکی نمیتونه سیرشون کنه نه؟! و میره که شبنم بهم میریزه. دنیز به آیسل زنگ میزنه و بهش میگه که الان مانژه ام شنیدم انگار فیلمیو پاک کردن آیسل ناراحت میشه که ملیسا بهش میگه من یه کپی گرفتم ازشون آیسل خوشحال میشه. دیدم رفته پیش شبنم که بهم ریخته و آرومش میکنه. شب جشن تولد اجه شروع شده و اجه قبل از فوت کردن شمعش آرزو میکنه که دوباره مثل قبل یه خانواده بشن. همه در حال خوش گذروندن هستن که شبنم میره پیش آیسل و ملیسا و به آیسل میگه زدی زیر توافقمون درسته؟ انگ دیوونگی چیه دیگه؟ ولی خواستم بگم دیگه فیلمی وجود نداره که ملیسا میخنده شبنم میگه منم واست سورپرایز دارم آیسل! دمیر همان موقع به داخل سالن میاد که آیسل شوکه میشه. شبنم به یاد میاره که رفته بوده سراغ دمیر و بهش گفته بوده که اگه فرار کنی اوضاعت میشه مثل من ولی اگه بمونی و بجنگی از این منجلاب بیرون میای.
اونور میبینتش و با عصبانیت میره اونجا و میگه اینجا چخبره؟ خجالت نکشیدی اومدی تولد پسر من؟ سپس به مادرش تو خجالت نکشیدی با دوست پسرت اومدی مجلس؟ همه شوکه میشن که دمیر میگه اون مادر منه! باز همه تعجب میکنن اونور میگه چی؟ آیسل میگه درسته دمیر پسرمه اونور میره که آیسل شبنم را تهدید میکنه و میره. مسعود پیش مادرش میره او بهش میگه که شبنم از نظر روانی انگار مشکل داره مسعود میگه اون کاملا سالمه سپس بعد از کمی حرف زدن میره دم در خانه شبنم و هدیه اجه را بهش میده سپس به شبنم میگه نمیخوای واسه خودت یه قدم برداری بری درمان؟ او میگه الان نمیشه دادگاه هنوز ادامه داره، یه خبرنگار از رفتن مسعود به داخل ساختمان شبنم عکس گرفته. اونور رفته پیش مادرش و باهاش دعوا میکنه در آخر اونور بهش میگه تو امشب این خونه رو روی سرم خراب کردی در عوض کسی که تنهاست منم و از اونجا میره. مادر و پدر شبنم را آیسل بیرون کرده و اونا میرن خونه شبنم که او میگه باشه فقط واسه امشب میتونین بمونین فردا صبح میرین. آیسل به دمیر زنگ میزنه اما اون برنمیداره. اون خبرنگار عکسو برای اونور میفرسته که او عصبی میشه و به بورا زنگ میزنه و میگه از فیلما استفاده کن برو دادگاه فردا هرجور شده بچه هامو میگیرم….