خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۴۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من
شبنم را میبرن به داخل اتاقش و بهش آرامبخش میزنن. مسعود به دیدم میگه بچه هارو ببره تو ماشین و به دنیز میگه صبر کن باید حرف بزنیم. بورا به اونور زنگ میزنه و میگه شبنم خانم بستری شدن اونور میگه باشه. مسعود به دنیز میگه که میدونم برای آیسل کار میکنی میخوام فقط بفهمم ارزششو داشت که به خاطر چندرغاز پول همچین بلایی سر یه مادر بیاری؟ او میگه منم نمیخواستم اینجوری بشه و الان هرکاری بتونم واسش میکنم آیسل بهش زنگ میزنه که مسعود میگه بردار جواب بده مکالمه رو ضبط کنم او همین کارو میکنه و مکالمه اش با آیسل ضبط میشه. بعد از مدتی اونور میره به ملاقات شبنم و باهاش حرف میزنه و میگه همین الان میتونم بیارمت بیرون ولی به شرطی که برگردی به خونه زندگیت بالاسر بچه ها شبنم باهاش دعوا میکن هم میگه من اینجا میمیرم ولی به اون خونه نمیام! سپس بعد از کمی دعوا به اتاقش میبرنش. شبنم فیلمی از خودش گرفته که بهم تهمت زدن و دیوونه میخوان منو جلوه بدن و از دیدم خواسته فیلمیو آپلود کنه او به کمک آیدین این کارو میکنن.
اونور به دنبال بچه هاش رفته اول مادربزرگ و پدربزرگش نمیزارن اما وقتی سراغ بچه هاش میره اونا میگن ما نمیخوایم بیایم منتظر مامانمون میمونیم و دنیز میگه اگه نرین مجبور میشم به پلیس زنگ بزنم و اونور میره. بچه ها حسابی تو خودشونن و کسی نمیتونه حالشونو عوض کنه که دمیر به اونجا میره و با بچه ها گرم میگیره و باهم میگن و میخندن و در آخر فیلم میبینن. فردای آن روز دنیز میره بیمارستان و به دکترها میگه که اگه موکل من آزاد نشه آبروتونو میبرم و میگم که ار طرف گوموشجوها تأمین مالی شدین و بهشون مدرک نشون میده که اونا جا میخورن و ناچارا قبول میکنن که تا برپا شدن هیئت پزشکی بره خونه اش شبنم خوشحال میشه و جلوی در بیمارستان خبرنگارها جلوشو میگیرن که شبنم بهشون میگه از اینجا باید باهاشون حرف بزنم چون جور دیگه نمیشنون اونم این که من به عنوان مادر وقتی جلوتون زانو بزنم یعنی شکست و هیچوقت اینکارو نمیکنم هرچقدر خواستین ضربه بزنین اگه مردم که هیچ اگه نمردم اونموقع پیداتون میکنم خانواده آیسل فیلمو میبینن و کلافه میشن….