خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۶۳ سریال ترکی زندگی شاهانه من
شبنم میخواد از اونجا بره و میگه اصلا نمیخوام تو این ماجرا دخالت کنم ولی وقتی در پارکینگو میزنه و میخواد بره بیرون اونور میاد داخل و جلوشو میگیره و ازش خواهش میکنه که بهش کمک کنه شبنم میگه نه من نمیخوام دیگه اون روزهارو تجربه کنم این استرس که همش همراهمونه که نکنه کسی چیزی بفهمه دیوونه مون میکنه! باید به همه دروغ بگیم! زندگیمون تباه میشه اگه کسی چیزی بفهمه! آبرومون میره بیا برو خودتو معرفی کن میفهمن تصادفی بوده آزادت میکنن! اما او قبول نمیکنه و میگه من نمیتونم دوباره برم زندان به بچه ها فکر کن! به خاطر اونا اما شبنم قبول نمیکنه بازم که او میخواد خودشو بکشه و میگه من نمیتونم با این خجالت زندگی کنم به چشم بچه هام و مامانم نگاه کنم! شبنم باهاش کلنجار میره و در آخر قبول میکنه و میگه باشه کمکت میکنم به خاطر تو نه به خاطر بچه هام سپس باهم میرن تا وسایلی که لازم دارن را بخرن. آیسل با دیدن اونور تو حیاط میخواد همراهش بیاد تا اونم ببره به خونه دمیر که شبنم از پشت ماشین سریع بهش از گوشی دمیر پیام میده و میگه که من یه مدت میخوام تنها باشم امشب شام نمیام آیسل با دیدن پیام خیالش راحت میشه و میره تو خونه.
مسعود به مادرش رنگ میزنه تا به خونه الیف بیاد که تنها نباشه با اومدنش از اونجا میره. وقتی نیلگون میفهمه که واسه پسرش نقش بازی کرده عصبی میشه و بهش میگه تو منظور منو بد فهمیدی دیگه هیچ وقت واسه پسرم نقش بازی نکن و گولش نزن! بعد از خرید شبنم از اونور جدا میشه و میگه تو برو کارهایی که گفتمو انجام بده منم شب میام. اونور دوربینارو از کار میندازه اما شب موقع شام خوردن دستیار آیسل خانم میاد و میگه دوربینا خراب شدن زنگ زدن به تیم فنی دارن میان درستشون کنن اونرو کلافه میشه. وقتی میان میگن که هاردش سوخته چند روزی طول میکشه اونور خیالش راحت میشه و میگه ولش کن بگو نمیخواد فردا میگم بیان یکی دیگه نصب کنن. شبنم هم رفته خونه مسعود تا باهم شام بخورن که الیف اونجا میاد و از شبنم به خاطر کاری که کرد معذرت میخواد سپس میره. وقتی از خونه راه میوفته تا بره سمت محل قرارش با اونور، الیف که منتظرش بود اونو تعقیب میکنه. اونور میخواد بره سر قرار که ایست بازرسی میبینه و مجبور میشه برگرده به خانه و به شبنم زنگ میزنه که او میگه برو تو پارکینگ تا بیام….