خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۶۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من
آیسل رفته تو حیاط که میبینه ماجد اونجاست و باهاش حرف میزنه و میگه پسرمو پیدا کن پسرمون گم شده و گریه میکنه که ماجد بغلش میکنه تا آروم بشه آنها بالاسر باغچه ای که اونور درست کرده وایسادن و درباره دمیر حرف میزنن که اونور و ملیسا اونارو از دور میبینن و میرن جلو که وقتی ماجد خودشو معرفی میکه اونور جا میخوره. تو خونه ماجد با اونور سر دمیر بحث میکنه که خبر دارم چقدر بهش فشار آوردی و اذیتش کردی اونور میخنده و میگه خوبه از همه چیزم خبر دارین! و باهم بحث میکنن. همزمان برای شبنم و اونور پاکتی میره که توش عکسشونه موقع دفن دمیر که اونا جا میخورن. یه یادداشت هم هست که نوشته یه کپی ازش برای آیسل و مسعود هم فرستادم اونور سریعا میره سمت خونه تا نزاره اون ببینه از طرفی شبنم هم سریعا میره سمت خونه مسعود تا جلوی مسعودو بگیره که وان پاکتو نبینه. نجمی پاکتی واسه آیسل میبره و میگه یه پاکت واسه شما اومده آیسل میخواد پاکتو باز کنه که اونور همان موقع به خانه میرسه و مادرشو صدا میزنه او به بهونه اینکه چرا ماجدو راه داده خونه بازی درمیاره و پاکتو با عصبانیت از دستش میگیره.
از طرفی همون پاکت برای مسعود هم میره وقتی او میخواد باز کنه شبنم از راه میرسه و به بهونه الیف باهاش حرف میزنه و پاکتو از دستش میگیره تا نبینه اما هم آیسل هم مسعود پاکتو میگیرن و باز میکنن که میبینن تبلیغ هتل و تور که جا میخورن، شبنم و اونور نفسی راحت میکشن و وقتی از خونه بیرون میزنن برای جفتشون پیام میره که دنبال من نگردین وگرنه سری بعد عکس واقعی فرستاده میشه. ماجد خونه دمیره و به دیدم میگه بیاد اونجا، بعد از کمی حرف زدن باهاش ازش میخواد به شبنم هم زنگ بزنه بیاد. مسعود طبق قرارش با الیف رفته به اتاقش تو هتل تا باهم شام بخورن اونجا الیف سعی میکنه بهش نزدیک بشه و از شبنم میگه که به نوع مریضیه مسعود میخنده و میگه تو چی پس؟ حتما شفا دهنده آره؟ و ازش دوری میکنه. شبنم وقتی به خونه دمیر رفته با دیدن ماجد یادش میاد که اونو تو پارک صبح دیده بوده ماجد میگه که شما دوتا یه بلایی سرش آوردین بهم بگین پسرم کجاست؟ شبنم باهاش دعوا میکنه و میگه این چرت و پرت ها چیه میگی؟ اصلا از کجا معلوم خودت مخفیش نکردی! هان؟! ماجد عصبی میشه و میگه مزخرف نگو پسر من گمشده اومدم تا پیداش کنم!…..