خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۷۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من
آرزو هم حرف های دخترش الیفو درباره شبنم باور نمیکنه و میگه پول دادی به کسی تا کتکت بزنه؟ الیف میگه باورم نمیشه حق با شبنم بود گفت به هرکی بگی باور نمیکنه! و با کلافگی میره. شبنم میخواد بره خونه که نیلگون تو حیاط میبینتش و درباره الیف میگه شبنم میگه ایندفعه راست میگه کار من بود نیلگون خوشحال میشه و میخنده و میگه آفرین دلم خنک شد و بعد از کمی خوش و بش از اونجا میره. شب دیدم با گریه میره خونه شبنم و ازش معذرت میخواد و میگه که من نمیدونستم واقعا نمیدونستم وگرنه بهت میگفتم شبنم آرومش میکنه و میگه چیو میگفتی؟ چیشده؟ او میگه واقعا دمیر میخواسته تورو بکشه! اگه بلایی سرت میومد چی؟ بچه ها هم تو ماشین بودن! شبنم آرومش میکنه که روهو میاد و میگه آقا ماجد اومده او میره پیشش و دوباره واسش خط و نشون میکشه و تهدیدش میکنه و بعد از زدن حرفاش از اونجا میره. دیدم میپرسه که چیکار داست؟ شبنم میگه همون حرفای همیشه ولش کن دیدم میخواد بره که مسعود به شبنم زنگ میزنه و میگه باج گیر پیدا شده بیا اینجا از طرفی به اونور هم گفته. آنها تو خونه مسعود جمعن که اونور میگه کار احمده شبنم جا میخوره و میگه چی؟ مسعود میگه نه کار اون نیست اونا میگن پس کار کیه؟ همان موقع زنگ در خانه به صدا درمیاد و ملیسا وارد میشه اونجا میفهمن که ملیسا بوده که ازشون پول میخواسته و همه چیزو میدونه. او تعریف میکنه که از همون اول میدونسته همه چیزو چون اونور را تعقیب کرده بوده وقتی داره تعریف میکنه.
الیف که پشت شیشه خونه مسعوده همه حرفارو میشنوه و میخواد بره که مسعود میبینتش و جلوشو میگیره و میگه اینجا چیکار داشتی؟ بعد از کمی حرف زدن میگه که شنیده دمیرو کشتن اونا ادعا میکنن که اشتباه شنیده و داره تهمت میزنه دوباره اونور میبرتش بیرون و ازش میخواد به کسی چیزی نگه تا بیاد همه چیزو واسش تعریف کنه. الیف میره هتل که ماجد جلوشو میگیره و میگه خونه مسعود بودی همه هم جمع بودن خوب ماجرا چیه؟ او میگه هیچی نفهمیدن چی میگن من از پشت شیشه میدیدم اونارو چیزی فهمیدم بهتون خبر میدم. فردای آن روز اونور و ملیسا میرن خونه الیف و اول بهش میگن که اشتباه متوجه شدی الیف میگه باشه پس ترسیدن نداره و میخواد به ماجد زنگ بزنه که اونور و ملیسا جا میخورن. وقتی میخواد به ماجد بگه ملیسا میگه حرف بزنیم اول باهم او قطع میکنه و به اونور میگه از اونجا بره سپس به الیف میگه که کار شبنم بود ولی مدرکی نداریم واسش الیف ازش آدرس جسد دمیرو میخواد که ملیسا بهش میگه. الیف میره کلانتری و گزارش کشته شدن دمیر را توسط شبنم میده و جای دفن شدشو هم میگه. ییلماز به مسعود زنگ میزنه و خبرشو میده مسعود هم به شبنم خبرشو میده و همگی کلافه میشن….