خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۷۳ ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۷۳ سریال ترکی پناهم ده
فیلیس رفته پیش عزت تا هم دفتر کاری که واسه خودش راه انداخته را ببینه هم درباره ناز حرف بزنن اونجا عزت با فیلیس حرف میزنه و میگه تا حالا نازو انقدر خوشحال ندیده بودم ببین چه کارهایی میکنه؟ مهمونی ترتیب داده آشپزی میکنه! بزار یه فرصت به غدیر بدیم و اونو راضی میکنه. اردم رفته خونه ضیاء که او باهاش صحبت میکنه و همگی تلاش میکنن تا او با بلگین کم کم وارد رابطه بشن و ازدواج کنن ضیاء هم مدام ازش سوالاتی میکنه تا چیزهایی درباره اش دستگیرش بشه. فیلیس میره پیش پدرش هاتف و ازش میخواد تا به ناز اجازه بده که ناز با غدیر باشه و بهشون یه شانس بده سپس بعد از کمی حرف زدن بهش میگه بهتره امشب عفیفه خانم را هم دعوت کنیم هاتف جا خورده که فیلیس میگه با آقا ضیاء حرف زدم فهمیدم که انگار مادر من اومدی بین شما دوتا و از عفیفه خبر داشته پس چوب کار خودشو خورد و باهاش حرف میزنه. فیلیس با یوکسل حرف میزنه و میگه بیا باهم تبانی کنیم که جلوی ناز مثلا باهم مشکلی نداریم و همه چیز خوبه من دخترمو میشناسم لجبازه اگه ما اینجوری باشیم برعکسشو انجام میده یوکسل میگه فکر خوبیه. خانواده ضیاء به اونجا اومدن که از غذاهای ناز تعجب میکنن و میگن آفرین! و تشویقش میکنن.
مته و غدیر تو خیابان هستن که یه ماشین جلوشونو میگیره و با اسلحه تهدیدشون میکنه که پیاده بشن اونا جا میخورن و مته به غدیر میگه پیاده شو ولی منتظر موقعیت باش. اوزان راه افتاده دنبال مته و غدیر که با اون صحنه روبرو میشه. از طرفی ناز از رفتار اینجیلا فهمیده که چیزیو داره مخفی میکنه واسه همین میبرتش تو اتاق و ازش میپرسه که چیشده؟ بگو اینیجلا میگه چیزی نیست که ناز میگه مته و غدیر کجان؟ اینیجلا میگه نمیدونم برنمیداره و به اوزان زنگ میرنه که صدای شلیک گلوله میشنون و ناز میگه غدیر تیر خورد؟ یوکسل صداشونو میشنوه و فکر میکنه غدیر چیزیش شده و از حال میره. اما غدیر به ناز زنگ میزنه و میگه که حالم خوبه و واسش عکس میفرسته تا باور کنه. ضیاء و هاتف و فیلیس به اونجا میرن و میگن چیشده؟ چخبره اینجا؟ یوکسل میگه پسر من کجاست؟ تیر خورده؟! اونا جا میخورن و ناز میگه اشتباه متوجه شدین حالش خوبه و میگه اصلا بزار زنگ بزنم تا خیالتون راحت بشه…