خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی بهار + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی بهار را برایتان گذاشته ایم، امیدوارم خوشتون بیاد. با ما همراه باشید. سریال بهار توسط نسلیهان یشیلیورت کارگردانی شده است و آسنا بولبلوگلو نیز بهعنوان تهیهکننده این مجموعه شناخته میشود. این سریال در کشور ترکیه تولید شده است و روزهای فرد از شبکه ترکی جم تیوی به زبان فارسی پخش میشود. بهار، بیست سال پیش، از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد، اما به جای اینکه حرفه پزشکی را دنبال کند، خانهدار شدن را انتخاب کرد. او با جراح موفق تیمور یاووز اوغلو ازدواج کرده و زندگی خود را وقف همسر و فرزندانش کرده است. اما ناگهان خانواده به ظاهر خوشحال یاووز اوغلو با بیماری بهار دچار مشکلاتی میشود. پزشک بهار، اورن، مصمم به نجات اوست و میگوید تنها راه حل، پیوند کبد است؛ اما تنها کبد سازگار خانواده، متعلق به تیمور است!
قسمت ۵۷ سریال ترکی بهار
بعد از رفتن بهار و تیمور، اورن از راه رسیده و به بهار زنگ میزنه که میبینه او جواب نمیده و خبری ازش نیست و خونه هم نیست او با ناراحتی میره تو یه کافه میشینه. بهار و تیمور رفتن به محلی که تدارک دیدن برای آراز و سرن. بعد از چند دقیقه سرن و آراز به اونجا میان و سرن حسابی سورپرایز میشه سپس آراز ازش خواستگاری میکنه که سرن با خوشحالی قبول میکنه و همه خوشحال میشن و تشویقشون میکنن. آهنگ پخش میشه و شروع میکنن به رقصیدن که تیمور از بهار میخواد برقصن او ناچارا قبول میکنه و شروع میکنن به رقصیدن. اوئور شروع میکنه به فیلم گرفتن و گذاشتن تو فضای مجازی که اورن و رنگین میبینن و ناراحت میشن. بعد از تمام شدن مراسم تیمور وقتی به خونه میره رنگین با کلافگی باهاش حرف میزنه تیمور بهش میگه که نمیتونه باهاش ازدواج کنه چون هنوز به بهار حس داره و ازش میخواد تا اجازه بده برای سه تا بچه اش پدری کنه و میخواد بره که رنگین ازش میخواد بمونه شاید یه روز شانس باهاش یار باشه و بتونه دلشو به دست بیاره که باهم ازدواج کنن اما تیمور میره.
فردای آن روز سرن میره پیش مادرش و باهاشه حرف میزنه او ازش گلگی میکنه که همیشه تو سرش زده و موفقیتشو ندیده سپس ازش میخواد تا برای اولین بار کنارش باشه او قبول میکنه سرن به بهار زنگ میزنه و میگه مادرم قبول کرد میخوان امشب با شما آشنا بشن. بهار جا میخوره و میگه همین امشب؟ سرن میگه آره نمیشه؟ بهار میگه چرا واسه چی نشه؟ باشه الان من همه چیزو درست میکنم. او به تیمور زنگ میزنه و خبر میده و ازش میخواد تا شیرینی بگیره و بیاره او با نورا حاضر شدن و به اونجا میرن. رنگین برای تلافی کردن رفته پول ضمانت بانکی داده و خونه رو خریده. مهمونا میرسن و وقتی اونا درو باز میکنن میبینن که پدر سرن همون مدیر مدرسه ست که چند روز پیش شاهد دعوای گل چیچک و نورا بوده سپس جا میخورن و به داخل میرن. هنوز مهمونا ننشستن که رنگین به اونجا میاد و خودشو نامزد تیمور معرفی میکنه و میگه که صاحب جدید خونه ست چون پول ضمانتو داده کامل همه جا خوردن و شوکه شدن…..